۱۴۰۱ اردیبهشت ۲۳, جمعه

تزلزل اخلاقی

متنی از کتاب مرز های ناپیدا 
نویسنده زنده یاد 
مرحوم اسلامی ندوشن 
✍✍✍✍✍✍

*تزلزل اخلاقی*

■در مورد تزلزل اخلاقی مردم امروز - بخصوص در شهرهای بزرگ - حرف زیاد زده می شود و از هر سو ابراز نگرانی هایی می شود. اگر در جامعه ای قانون نباشد، می توان آن را از نو برقرار کرد، ولی اگر اخلاق، یعنی پایبندی ها و حفاظ ها، از هم فرو ریخت، دیگر امید چندانی باقی نمی ماند، و به منزله ی بازگرداندن آب رفته به جوی است. 
□عجیب است که راجع به همه چیز حرف زده می شود: اقتصاد و جمعیت، آلودگی محیط، بورس، ارز،... مگر اخلاق اجتماعی، که گویا در برابر این یک حالت تخدیر شدگی، نومیدی و وحشت زدگی، هر سه برقرار است. گاهی اوقات انسان ناچار می شود که از واقعه ی کوچکی نتیجه گیری کلی ای بکند، یعنی مشت را نمونه ی خروار بگیرد. 
●دوستی حکایت می کرد که به یکی از ادارات بسیار مهم مراجعه کرده بوده است. کاری داشته، با سه چهار میز که پشت هر یک جوان بیست و چند ساله ای نشسته بوده، و همه ی آنها بی استثنا، به خطاب «تو، تو» با او حرف زده بودند، در حالی که سنش از شصت گذشته و موی سرش سراپا سفید بوده. این بی ادبی و بی اعتنایی و آداب ندانی برای نسل جوان کنونی که مرجع احتیاجات مردم و جانشین «دیوانی» قدیم و Civil Servant جدید هستند، بسیار تأسف بار است. 
○می گفت که این جوانان شاید تقصیر و سوء نظری نداشتند، یاد نگرفته اند، در هیچ جا روش روبرو شدن با مردم را نیاموخته اند، شاید به عمرشان یک کتاب نخوانده اند، با جوّ خشن اجتماعی روبرو بوده اند؛ این را نمی دانند که با پایین ترین افراد هم هیچ کس حق ندارد «تو، تو» حرف بزند، تا چه رسد با کسی که لااقل چهل سال از آنان مسن تر است. 
■این دوست که تجربه ی زیادی در برخورد با ادارات دارد می گفت: در دستگاه های رسمی کم نیستند افرادی که جزو یکی از این دو دسته باشند: کسانی که خود را جزو خانواده ی نظام می دانند، و اینان آموخته اند که همه ی کسان متفاوت با خود را طاغوتی، مسلوب الحقوق، طفیلی، و واجب اهانت، و دشمن دین و دولت ببینند. دسته ی دوم، عکس آنها، کسانی هستند که صد در صد ضد حکومت اند، اما به اقتضای گرفتن و حقوق، خود را مطیع و متظاهر قلمداد می کنند. اینان همه ی لج خود را بر سر ارباب رجوع فرو می ریزند، تا او را هر چه بیشتر دلزده و ناراضی سازند. 
□این دو گروه گویی در «چزاندن» و عصبی کردن مردم با هم مسابقه دارند، و معلوم نیست که کدام از دیگری جلو می افتد. شاید بشود از گروه سومی هم یاد کرد، و آن جوان هایی هستند از نوع نمونه ی فوق که بقدری سر به هوا، تربیت نادیده، بی مسئولیت و بی خبر هستند که فرق میان درست و نادرست برایشان معلوم نیست. روشن نیست از کجا آمده و پشت این میزها نشسته اند، و خلاصه این هر سه گروه، چون مرجع «حل و عقد» امور مردم هستند، می توانند نرم نرم، و بی آنکه بشود به آنها اعتراض کرد، مردم را ببرند به جانب این فکر، که در یک کشور غریبه ی سنگدل زندگی می کنند. 
●حتی در دستگاه هایی که نام «فرهنگ» همراه با اسم خود دارند، کسانی یافت می شوند که گویا فریضه ای برای خود بشناسند و شرط وظیفه شناسی و احتیاط بدانند، که کمترین اصل ادب و فرهنگ را نادیده بگیرند. این از ادارات، سایر شئون اجتماعی نیز کم و بیش بر همین قیاس است، مگر آنکه در روابطی که مردم با همدیگر دارند، یک شفیع و گره گشا و ناجی پا به میان نهد و جان را بخرد، و آن را همه می شناسند که چیست، زیرا هیچ وقت رابطه ی جان و پول که این یک بلاگردان دیگری باشد، تا این حد گرم نبوده است. گوساله ی سامری را که از طلا ساخته شده بود، دستکم نگیریم.
*منبع:* کتاب "مرزهای ناپیدا" نوشته دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن صفحه ۱۹۵.
*پانوشت:* دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، شاعر، منتقد، نویسنده، مترجم و استاد بازنشسته دانشگاه تهران در ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ دار فانی را وداع گفت.
https://t.me/ghalamemoalem

https://chat.whatsapp.com/KxGD0A8WYLj90cVsYrJdtV

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر