https://x.com/khaksari902/status/1846928421579890989?t=Pn42BzsjulXpFgb3-vvvrg&s=08
در طی ۵۰ ماه گذشته، شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران به جای اعتصاب و تجمع برای جلوگیری از اخراج، بازداشت و زندانی شدن معلمان، تنها به صدور بیانیه و محکومیت حاکمیت بسنده کرده است. تجربه نشان داده که این بیانیهها نتیجهای نداشتهاند.
#اعتصابات_سراسری
تاریخچه تشکل های صنفی فرهنگیان ایران
۱۴۰۳ مهر ۲۶, پنجشنبه
دلایل انفعال فعال صنفی و سیاسی چیست ؟
👈دلایل انفعال فعال صنفی و سیاسی چیست ؟
✍✍✍✍✍✍
انفعال یک فعال سیاسی یا صنفی میتواند دلایل مختلفی داشته باشد که به شرایط شخصی، سیاسی، اجتماعی و محیطی بستگی دارد. این دلایل میتوانند به شکل ترکیبی از عوامل درونی و بیرونی عمل کنند. در ادامه به چند دلیل اصلی اشاره میکنم:
۱. فشارها و تهدیدهای سیاسی:
فعالان سیاسی و صنفی اغلب تحت فشار نهادهای حکومتی یا گروههای مخالف قرار میگیرند. این فشارها ممکن است شامل تهدید به بازداشت، زندان، سانسور، یا حتی تهدید جانی باشد. این نوع فشارها میتواند باعث شود که فرد به دلایل امنیتی دست از فعالیتهای خود بکشد یا بهطور موقت از صحنه سیاسی کنار برود.
۲. ناامیدی و فرسایش روحی:
یکی از عوامل کلیدی در انفعال فعالان، ناامیدی از اثرگذاری فعالیتها است. وقتی فرد پس از سالها فعالیت نمیتواند به نتایج ملموسی دست پیدا کند یا احساس میکند که تغییرات ساختاری امکانپذیر نیست، ممکن است دچار فرسایش روحی شود و انگیزهاش برای ادامه فعالیت کاهش یابد. این مسئله به ویژه در جوامعی که اصلاحات به کندی پیش میرود یا مقاومت شدیدی در برابر تغییر وجود دارد، بسیار رایج است.
۳. فقدان حمایت اجتماعی یا گروهی:
فعالان سیاسی و صنفی به حمایت اجتماعی، گروهی یا سازمانی نیاز دارند تا بتوانند فعالیتهای خود را ادامه دهند. اگر فرد احساس کند که تنها است یا سازمانها و گروههای حامی به دلایل مختلف از حمایت دست کشیدهاند، ممکن است دست از فعالیت بکشد. عدم همبستگی و حمایت از سوی گروههای مرتبط میتواند یکی از دلایل عمده انفعال باشد.
وقتی شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان برای
اخراجی های معلم و آزادی زندانیان ۵۰ ماه است تجمع و اعتصاب نکردند. بخش بزرگی از معلمان منفعل شدند.
۴. مشکلات شخصی و خانوادگی:
فعالان سیاسی و صنفی ممکن است به دلیل مشکلات شخصی، خانوادگی یا مالی مجبور شوند که اولویتهای خود را تغییر دهند و فعالیتهای خود را متوقف یا کاهش دهند. مسائل مالی، فشارهای زندگی روزمره و نیاز به حفظ ثبات خانواده میتواند از دلایل مهم انفعال باشد.
۵. تغییر در شرایط سیاسی یا اجتماعی:
گاهی شرایط کلی سیاسی یا اجتماعی به نحوی تغییر میکند که فعالیتهای سیاسی یا صنفی دیگر مورد نیاز یا مؤثر به نظر نمیرسد. به عنوان مثال، اگر اصلاحات مورد نظر فعالان به نتیجه برسد، ممکن است برخی از آنها احساس کنند که مأموریتشان تمام شده و دیگر نیازی به ادامه فعالیت نیست. همچنین، اگر شرایط به شدت سرکوبگرانهتر شود، ممکن است افراد احساس کنند که فعالیت بیشتر بینتیجه یا خطرناک است.
مثلا همین حمله اسرائیل به ایران بخشی از انفعال مردم است.
۶. عدم دسترسی به منابع و امکانات:
فعالان برای ادامه فعالیتهای خود نیاز به منابع، امکانات، و زیرساختهای ارتباطی دارند. اگر به دلایل مختلف از این منابع محروم شوند، مانند قطع شدن دسترسی به رسانهها، اینترنت یا امکانات مالی، ممکن است دچار انفعال شوند. بدون این ابزارها، امکان برقراری ارتباط با مردم یا سازماندهی فعالیتهای سیاسی کاهش مییابد.
همین مشکل فیلترینگ موجب انفعال بخشی از مردم است.
۷. تغییرات در اولویتها یا ایدئولوژی:
گاهی اوقات فعالان ممکن است به مرور زمان دیدگاههای خود را تغییر دهند و دیگر به موضوعاتی که قبلاً برایشان مهم بود علاقهمند نباشند. این تغییرات ایدئولوژیک یا اولویتی میتواند منجر به کنارهگیری از فعالیتهای قبلی و ورود به عرصههای دیگر زندگی شود.
حاکمیت سرطانی کنونی،اولویت اول آن
وطن نیست .اولویت او
اجرای اسلام افراطی است.
۸. سرکوب رسانهای و کاهش دسترسی به افکار عمومی:
اگر یک فعال نتواند پیامهای خود را به گوش جامعه برساند، به مرور زمان ممکن است احساس بیفایده بودن کند. سانسور رسانهای، محدودیتهای فضای مجازی و انحصار رسانهها توسط دولتها میتواند یکی از دلایل اصلی کاهش فعالیتها باشد.
نبود آزادي بيان و قلم
موجب انفعال بخشی از مردم می شود.
۹. محدودیتهای قانونی و حقوقی:
در برخی جوامع، قوانین سختگیرانهای علیه فعالیتهای سیاسی و صنفی وضع میشود که باعث محدودیت در آزادی بیان و تجمع میشود. ترس از برخوردهای قانونی یا مواجهه با مجازاتهای سنگین میتواند دلیل مهمی برای کنارهگیری از فعالیت باشد.
حاکمیت سرطانی قانون داخلی و بین المللی
اجرا نمی کند.پاسخگو نیست.
۱۰. تضادهای داخلی در گروههای فعال:
گاهی اختلافات درونی و تضادهای ایدئولوژیک یا شخصی میان اعضای یک گروه سیاسی یا صنفی منجر به فروپاشی یا تضعیف فعالیتها میشود. در این حالت، فرد ممکن است به دلیل ناامیدی از کار تیمی یا عدم توافق با دیگران، از فعالیت کنارهگیری کند.
پنجشنبه
۲۶ مهر ماه ۱۴۰۳
https://t.me/ghalamemoalem
✍✍✍✍✍✍
انفعال یک فعال سیاسی یا صنفی میتواند دلایل مختلفی داشته باشد که به شرایط شخصی، سیاسی، اجتماعی و محیطی بستگی دارد. این دلایل میتوانند به شکل ترکیبی از عوامل درونی و بیرونی عمل کنند. در ادامه به چند دلیل اصلی اشاره میکنم:
۱. فشارها و تهدیدهای سیاسی:
فعالان سیاسی و صنفی اغلب تحت فشار نهادهای حکومتی یا گروههای مخالف قرار میگیرند. این فشارها ممکن است شامل تهدید به بازداشت، زندان، سانسور، یا حتی تهدید جانی باشد. این نوع فشارها میتواند باعث شود که فرد به دلایل امنیتی دست از فعالیتهای خود بکشد یا بهطور موقت از صحنه سیاسی کنار برود.
۲. ناامیدی و فرسایش روحی:
یکی از عوامل کلیدی در انفعال فعالان، ناامیدی از اثرگذاری فعالیتها است. وقتی فرد پس از سالها فعالیت نمیتواند به نتایج ملموسی دست پیدا کند یا احساس میکند که تغییرات ساختاری امکانپذیر نیست، ممکن است دچار فرسایش روحی شود و انگیزهاش برای ادامه فعالیت کاهش یابد. این مسئله به ویژه در جوامعی که اصلاحات به کندی پیش میرود یا مقاومت شدیدی در برابر تغییر وجود دارد، بسیار رایج است.
۳. فقدان حمایت اجتماعی یا گروهی:
فعالان سیاسی و صنفی به حمایت اجتماعی، گروهی یا سازمانی نیاز دارند تا بتوانند فعالیتهای خود را ادامه دهند. اگر فرد احساس کند که تنها است یا سازمانها و گروههای حامی به دلایل مختلف از حمایت دست کشیدهاند، ممکن است دست از فعالیت بکشد. عدم همبستگی و حمایت از سوی گروههای مرتبط میتواند یکی از دلایل عمده انفعال باشد.
وقتی شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان برای
اخراجی های معلم و آزادی زندانیان ۵۰ ماه است تجمع و اعتصاب نکردند. بخش بزرگی از معلمان منفعل شدند.
۴. مشکلات شخصی و خانوادگی:
فعالان سیاسی و صنفی ممکن است به دلیل مشکلات شخصی، خانوادگی یا مالی مجبور شوند که اولویتهای خود را تغییر دهند و فعالیتهای خود را متوقف یا کاهش دهند. مسائل مالی، فشارهای زندگی روزمره و نیاز به حفظ ثبات خانواده میتواند از دلایل مهم انفعال باشد.
۵. تغییر در شرایط سیاسی یا اجتماعی:
گاهی شرایط کلی سیاسی یا اجتماعی به نحوی تغییر میکند که فعالیتهای سیاسی یا صنفی دیگر مورد نیاز یا مؤثر به نظر نمیرسد. به عنوان مثال، اگر اصلاحات مورد نظر فعالان به نتیجه برسد، ممکن است برخی از آنها احساس کنند که مأموریتشان تمام شده و دیگر نیازی به ادامه فعالیت نیست. همچنین، اگر شرایط به شدت سرکوبگرانهتر شود، ممکن است افراد احساس کنند که فعالیت بیشتر بینتیجه یا خطرناک است.
مثلا همین حمله اسرائیل به ایران بخشی از انفعال مردم است.
۶. عدم دسترسی به منابع و امکانات:
فعالان برای ادامه فعالیتهای خود نیاز به منابع، امکانات، و زیرساختهای ارتباطی دارند. اگر به دلایل مختلف از این منابع محروم شوند، مانند قطع شدن دسترسی به رسانهها، اینترنت یا امکانات مالی، ممکن است دچار انفعال شوند. بدون این ابزارها، امکان برقراری ارتباط با مردم یا سازماندهی فعالیتهای سیاسی کاهش مییابد.
همین مشکل فیلترینگ موجب انفعال بخشی از مردم است.
۷. تغییرات در اولویتها یا ایدئولوژی:
گاهی اوقات فعالان ممکن است به مرور زمان دیدگاههای خود را تغییر دهند و دیگر به موضوعاتی که قبلاً برایشان مهم بود علاقهمند نباشند. این تغییرات ایدئولوژیک یا اولویتی میتواند منجر به کنارهگیری از فعالیتهای قبلی و ورود به عرصههای دیگر زندگی شود.
حاکمیت سرطانی کنونی،اولویت اول آن
وطن نیست .اولویت او
اجرای اسلام افراطی است.
۸. سرکوب رسانهای و کاهش دسترسی به افکار عمومی:
اگر یک فعال نتواند پیامهای خود را به گوش جامعه برساند، به مرور زمان ممکن است احساس بیفایده بودن کند. سانسور رسانهای، محدودیتهای فضای مجازی و انحصار رسانهها توسط دولتها میتواند یکی از دلایل اصلی کاهش فعالیتها باشد.
نبود آزادي بيان و قلم
موجب انفعال بخشی از مردم می شود.
۹. محدودیتهای قانونی و حقوقی:
در برخی جوامع، قوانین سختگیرانهای علیه فعالیتهای سیاسی و صنفی وضع میشود که باعث محدودیت در آزادی بیان و تجمع میشود. ترس از برخوردهای قانونی یا مواجهه با مجازاتهای سنگین میتواند دلیل مهمی برای کنارهگیری از فعالیت باشد.
حاکمیت سرطانی قانون داخلی و بین المللی
اجرا نمی کند.پاسخگو نیست.
۱۰. تضادهای داخلی در گروههای فعال:
گاهی اختلافات درونی و تضادهای ایدئولوژیک یا شخصی میان اعضای یک گروه سیاسی یا صنفی منجر به فروپاشی یا تضعیف فعالیتها میشود. در این حالت، فرد ممکن است به دلیل ناامیدی از کار تیمی یا عدم توافق با دیگران، از فعالیت کنارهگیری کند.
پنجشنبه
۲۶ مهر ماه ۱۴۰۳
https://t.me/ghalamemoalem
۱۴۰۳ مهر ۲۵, چهارشنبه
سفر به شام یافتن مزار دکتر شریعتی
۱۳۴- سفر به شام، یافتن مزار دکتر شریعتی و ملاقات های شگفت انگیز
پس از برگزاری عروسی خواهرم و خرید لباس و دادن هدیه عروسی و پرداخت پول بلیط هواپیما برای سفر زیارتی، تقریبا با دست خالی آماده ی رفتن به سفر سوریه شدم.
در آذر ماه ۷۰ من و گروهی از کارکنان حوزه ستادی وزارت آموزش و پرورش با هواپیما به سوریه رفتیم. ما در شهر دمشق و در هتل « ویکتوریا» مستقر شدیم. این هتل نزدیک پلی به همین نام بود که البته آنها به آن می گفتند:« جسر ویکتوریا»
ما را با اتوبوس به «شام» که زیارتگاه حضرت زینب در آن بود می بردند. دیدن ماشین های بسیار کوچک در خیابان، که سه چرخ یا طایر داشتند زمانی بیشتر موجب تعجب و حتی خنده می شد که با زدن بوق خواهان کنار رفتن اتوبوس ما و باز نمودن راه جهت سبقت گرفتن آنها از اتوبوس بود.!! صدای بوق این ماشین های کوچک و سه چرخ به گوشخراشی بوق ماشین های « تریلی» بود.!!
در نزدیکی زیارتگاه حضرت زینب قبرستانی وجود داشت که من فهمیدم مزار «دکتر علی شریعتی » هم آنجاست. یک روز بعد از زیارت حضرت زینب، تنها به دنبال مزار او گشتم و خیلی زود آن را یافتم. البته مزار او در اتاقکی بود و من از پشت درب کوچک آهنی توانستم فاتحه ای برایش بفرستم.!! شنیده بودم که خانواده ی او می خواستند جنازه ی وی را به « حسینیه ارشاد» که در خیابان «شریعتی» تهران است منتقل کنند ولی حکومت اجازه ی این کار را نداده بود.!! فعلا فقط یک سنگ کوچک به عنوان یادبود او در حسینیه ارشاد هست.
در «شام» و در محل زیارتگاه دو بار من کسانی را در آنجا دیدم که اصلا به آنجا نیامده بودند. یکی از آنان استاد« تقی پور»، استاد فلسفه ی آموزش و پرورش من در دانشگاه بود. ایشان دکترای آموزش و پرورش از امریکا داشتند و گاهی از مادرشان که پس از فوت پدرشان در نزد ایشان زندگی می کرد سخن می گفت. استاد «تقی پور» در آن زمان حدود ۶۰ سال سن داشت. یک روز پس از زیارت در کناری نشسته بودم که ناگهان دیدم استاد«تقی پور» وارد صحن شدند و به سمت مرقد حضرت زینب رفتند. من از جای خود بلند شدم تا وقتی ایشان مرقد را دور می زنند من جلوی ایشان قرار گیرم و عرض ادب کنم. ولی با کمال تعجب اصلا کسی را ندیدم.
فرد دومی که به همین شکل در روزی دیگر او را نیز در حرم دیدم، خانم دستمزد یکی از همکاران و همکلاسی های دانشگاهم بود. او پس از ازدواج به دلایلی از همسرش جدا شده بود و تنها فرزندش که دختر بود را تا مرحله ی دانشجویی پزشکی رسانده بود.ایشان بسیار بانوی فهیم و با وقاری بودند. از بزرگی شنیده بودم که انسان های خوب در اماکنی که فضای معنوی دارد روحشان حضور می یابد. سالها بعد در سفر مکه نیز دو تن دیگر را در حال طواف کعبه دیدم. یکی از آنان خاله ی همسرم بود که فوت شده بود و من متحیر او را نگاه می کردم.!! دیگری جناب عبدالفتاح سلطانی وکیل شریف و بزرگواری بود که به رایگان از معلمان فعال صنفی دفاع می کرد.
سال ۷۰ که من به سوریه رفتم « حافظ اسد» رئیس جمهور سوریه بود. البته رئیس جمهور مادام العمر.!! آن طور که من فهمیدم او با کودتایی بر سر کار آمده بود و با حمایت روس ها قدرت را به دست گرفته بود و همه ی راه های قانونی کشور به او ختم می شد. یعنی او هم به نوعی ولی فقیه مطلق بود. اما چیز جالبی که من در خیابان های شهر دمشق و شام دیدم این بود که « حجاب اجباری» وجود نداشت و خانم ها با پوشش دلخواه خود در جامعه حاضر می شدند.
بعضی از خانم های سوری با عبا( چادر عربی)، بعضی با مانتویی بلند تا روی کفششان و روسری یا مقنعه و برخی با بلوز و دامن یا بلوز و شلوار در خیابان ها دیده می شدند.
وقتی اتوبوس ما از کنار ساختمان های بلند و آجری( شبیه منازل سازمانی ارتش در شهرک شهید چمران تهران) می گذشت، راهنمای ما که مرد جوان سوری بود گفت:« این ساختمان ها با اجاره به شرط تملیک به مردم واگذار شده است.» هر واحد آپارتمان به پول ما حدود سه میلیون تومان قیمت داشت.!!
https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
پس از برگزاری عروسی خواهرم و خرید لباس و دادن هدیه عروسی و پرداخت پول بلیط هواپیما برای سفر زیارتی، تقریبا با دست خالی آماده ی رفتن به سفر سوریه شدم.
در آذر ماه ۷۰ من و گروهی از کارکنان حوزه ستادی وزارت آموزش و پرورش با هواپیما به سوریه رفتیم. ما در شهر دمشق و در هتل « ویکتوریا» مستقر شدیم. این هتل نزدیک پلی به همین نام بود که البته آنها به آن می گفتند:« جسر ویکتوریا»
ما را با اتوبوس به «شام» که زیارتگاه حضرت زینب در آن بود می بردند. دیدن ماشین های بسیار کوچک در خیابان، که سه چرخ یا طایر داشتند زمانی بیشتر موجب تعجب و حتی خنده می شد که با زدن بوق خواهان کنار رفتن اتوبوس ما و باز نمودن راه جهت سبقت گرفتن آنها از اتوبوس بود.!! صدای بوق این ماشین های کوچک و سه چرخ به گوشخراشی بوق ماشین های « تریلی» بود.!!
در نزدیکی زیارتگاه حضرت زینب قبرستانی وجود داشت که من فهمیدم مزار «دکتر علی شریعتی » هم آنجاست. یک روز بعد از زیارت حضرت زینب، تنها به دنبال مزار او گشتم و خیلی زود آن را یافتم. البته مزار او در اتاقکی بود و من از پشت درب کوچک آهنی توانستم فاتحه ای برایش بفرستم.!! شنیده بودم که خانواده ی او می خواستند جنازه ی وی را به « حسینیه ارشاد» که در خیابان «شریعتی» تهران است منتقل کنند ولی حکومت اجازه ی این کار را نداده بود.!! فعلا فقط یک سنگ کوچک به عنوان یادبود او در حسینیه ارشاد هست.
در «شام» و در محل زیارتگاه دو بار من کسانی را در آنجا دیدم که اصلا به آنجا نیامده بودند. یکی از آنان استاد« تقی پور»، استاد فلسفه ی آموزش و پرورش من در دانشگاه بود. ایشان دکترای آموزش و پرورش از امریکا داشتند و گاهی از مادرشان که پس از فوت پدرشان در نزد ایشان زندگی می کرد سخن می گفت. استاد «تقی پور» در آن زمان حدود ۶۰ سال سن داشت. یک روز پس از زیارت در کناری نشسته بودم که ناگهان دیدم استاد«تقی پور» وارد صحن شدند و به سمت مرقد حضرت زینب رفتند. من از جای خود بلند شدم تا وقتی ایشان مرقد را دور می زنند من جلوی ایشان قرار گیرم و عرض ادب کنم. ولی با کمال تعجب اصلا کسی را ندیدم.
فرد دومی که به همین شکل در روزی دیگر او را نیز در حرم دیدم، خانم دستمزد یکی از همکاران و همکلاسی های دانشگاهم بود. او پس از ازدواج به دلایلی از همسرش جدا شده بود و تنها فرزندش که دختر بود را تا مرحله ی دانشجویی پزشکی رسانده بود.ایشان بسیار بانوی فهیم و با وقاری بودند. از بزرگی شنیده بودم که انسان های خوب در اماکنی که فضای معنوی دارد روحشان حضور می یابد. سالها بعد در سفر مکه نیز دو تن دیگر را در حال طواف کعبه دیدم. یکی از آنان خاله ی همسرم بود که فوت شده بود و من متحیر او را نگاه می کردم.!! دیگری جناب عبدالفتاح سلطانی وکیل شریف و بزرگواری بود که به رایگان از معلمان فعال صنفی دفاع می کرد.
سال ۷۰ که من به سوریه رفتم « حافظ اسد» رئیس جمهور سوریه بود. البته رئیس جمهور مادام العمر.!! آن طور که من فهمیدم او با کودتایی بر سر کار آمده بود و با حمایت روس ها قدرت را به دست گرفته بود و همه ی راه های قانونی کشور به او ختم می شد. یعنی او هم به نوعی ولی فقیه مطلق بود. اما چیز جالبی که من در خیابان های شهر دمشق و شام دیدم این بود که « حجاب اجباری» وجود نداشت و خانم ها با پوشش دلخواه خود در جامعه حاضر می شدند.
بعضی از خانم های سوری با عبا( چادر عربی)، بعضی با مانتویی بلند تا روی کفششان و روسری یا مقنعه و برخی با بلوز و دامن یا بلوز و شلوار در خیابان ها دیده می شدند.
وقتی اتوبوس ما از کنار ساختمان های بلند و آجری( شبیه منازل سازمانی ارتش در شهرک شهید چمران تهران) می گذشت، راهنمای ما که مرد جوان سوری بود گفت:« این ساختمان ها با اجاره به شرط تملیک به مردم واگذار شده است.» هر واحد آپارتمان به پول ما حدود سه میلیون تومان قیمت داشت.!!
https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
تاریخچه پیشکسوتان پارک شهر
👈تاریخچه پیشکسوتان پارک شهر
فعالیتهای بازنشستگان آموزش و پرورش، ابتدا در محوطه اداره بازنشستگان و موظفین آموزش و پرورش شهر تهران، واقع در محله سنگلج و خیابان حافظ، شکل گرفت. این گروه فعال، جلساتی هفتگی برگزار کرده و به بحث و بررسی مشکلات بازنشستگان میپرداختند. در برخی موارد، تصمیم به تجمع و ملاقات با مسئولان میگرفتند.
👈اما پس از اینکه حراست سازمان بازنشستگان مانع از برگزاری این جلسات شد، بازنشستگان تصمیم گرفتند تا گردهماییهای خود را به پارک شهر که در نزدیکی سازمان بازنشستگی قرار داشت منتقل کنند. این تغییر مکان باعث شد جلسات منظمتر و جدیتر برگزار شود و در واقع، جرقه اولیه اعتراضات بازنشستگان آموزش و پرورش در همین جلسات پارک شهر شکل گرفت.
◀️یکی از دستاوردهای مهم این پیشکسوتان، شکایت به دیوان عدالت اداری در خصوص عدم اجرای ماده ۱۲۵ قانون خدمات کشوری بود.
👈(ماده ۱۲۵ قانون مدیریت خدمات کشوری:
ضرایب حقوق مذکور در فصول دهم و سیزدهم به تفکیک هر فصل، متناسب با احکام این قانون در اولین سال اجراء پانصد ریال تعیین میگردد و در سالهای بعد حداقل به اندازه نرخ تورم که هر ساله از سوی بانک مرکزی اعلام میگردد، افزایش مییابد)
بر اساس این قانون، دولت موظف بود حقوق کارکنان و بازنشستگان را از سال ۱۳۸۶ مطابق با نرخ تورم افزایش دهد؛ امری که به درستی انجام نشده بود. در نهایت، دیوان عدالت اداری حکم به محکومیت دولت داد و تأیید کرد که از سال ۱۳۸۶ به بعد، دولت در قبال کارکنان و بازنشستگان بدهکار است.
◀️پیشکسوتان پارک شهر توانستند.
دیوان عدالت را وادار کند
👈که این قانون را برای بازنشستگان و کارکنان دولت عمومی کنند. دیگر کسی به دیوان عدالت اداری شکایت نکند.این قانون برای همه بازنشستگان و کارمندان قابل اجرا است .
👈طبق محاسبات یکی از همکاران، این بدهی تا سال ۱۴۰۳ حداقل بین ۳۰ تا ۴۰ میلیون تومان به ازای هر نفر برآورد شده است.
تاریخ: چهارشنبه، ۲۵ مهر ۱۴۰۳
https://chat.whatsapp.com/JrUELYmtALB6q9dAg5uGPw https://t.me/ghalamemoalem
https://www.instagram.com/p/DBMCOuRqJB4/?igsh=Y3A4eXE3bjI1OGk2
فعالیتهای بازنشستگان آموزش و پرورش، ابتدا در محوطه اداره بازنشستگان و موظفین آموزش و پرورش شهر تهران، واقع در محله سنگلج و خیابان حافظ، شکل گرفت. این گروه فعال، جلساتی هفتگی برگزار کرده و به بحث و بررسی مشکلات بازنشستگان میپرداختند. در برخی موارد، تصمیم به تجمع و ملاقات با مسئولان میگرفتند.
👈اما پس از اینکه حراست سازمان بازنشستگان مانع از برگزاری این جلسات شد، بازنشستگان تصمیم گرفتند تا گردهماییهای خود را به پارک شهر که در نزدیکی سازمان بازنشستگی قرار داشت منتقل کنند. این تغییر مکان باعث شد جلسات منظمتر و جدیتر برگزار شود و در واقع، جرقه اولیه اعتراضات بازنشستگان آموزش و پرورش در همین جلسات پارک شهر شکل گرفت.
◀️یکی از دستاوردهای مهم این پیشکسوتان، شکایت به دیوان عدالت اداری در خصوص عدم اجرای ماده ۱۲۵ قانون خدمات کشوری بود.
👈(ماده ۱۲۵ قانون مدیریت خدمات کشوری:
ضرایب حقوق مذکور در فصول دهم و سیزدهم به تفکیک هر فصل، متناسب با احکام این قانون در اولین سال اجراء پانصد ریال تعیین میگردد و در سالهای بعد حداقل به اندازه نرخ تورم که هر ساله از سوی بانک مرکزی اعلام میگردد، افزایش مییابد)
بر اساس این قانون، دولت موظف بود حقوق کارکنان و بازنشستگان را از سال ۱۳۸۶ مطابق با نرخ تورم افزایش دهد؛ امری که به درستی انجام نشده بود. در نهایت، دیوان عدالت اداری حکم به محکومیت دولت داد و تأیید کرد که از سال ۱۳۸۶ به بعد، دولت در قبال کارکنان و بازنشستگان بدهکار است.
◀️پیشکسوتان پارک شهر توانستند.
دیوان عدالت را وادار کند
👈که این قانون را برای بازنشستگان و کارکنان دولت عمومی کنند. دیگر کسی به دیوان عدالت اداری شکایت نکند.این قانون برای همه بازنشستگان و کارمندان قابل اجرا است .
👈طبق محاسبات یکی از همکاران، این بدهی تا سال ۱۴۰۳ حداقل بین ۳۰ تا ۴۰ میلیون تومان به ازای هر نفر برآورد شده است.
تاریخ: چهارشنبه، ۲۵ مهر ۱۴۰۳
https://chat.whatsapp.com/JrUELYmtALB6q9dAg5uGPw https://t.me/ghalamemoalem
https://www.instagram.com/p/DBMCOuRqJB4/?igsh=Y3A4eXE3bjI1OGk2
۱۴۰۳ مهر ۲۴, سهشنبه
۳ دکتر مصطفی مهر آیین جامعه شناس ناترازی های جامعه
https://www.clubhouse.com/convo/e526c6e7-7b96-49b8-8a66-3061b4b5ef89
۳ دکتر مصطفی مهر آیین
جامعه شناسی
نا ترازی های جامعه
۳ دکتر مصطفی مهر آیین
جامعه شناسی
نا ترازی های جامعه
دکتر مصطفی مهر آیین جامعه شناس این حاکمیت انسانیت را از بین برده است
https://www.clubhouse.com/ch2/invite/WWKpYoXh
دکتر مصطفی مهر آیین
جامعه شناس
این حاکمیت انسانیت
را نابود کرده است
دکتر مصطفی مهر آیین
جامعه شناس
این حاکمیت انسانیت
را نابود کرده است
۱۴۰۳ مهر ۲۳, دوشنبه
وطن در بند ظالمان است
https://x.com/khaksari902/status/1846060622196146419?t=iqmZPr8qc6ZwhljbA-6aGg&s=08
*وطن در بند ظالمان است.*
آیا کسی هست که برای نجات آن برخیزد همچنان منتظر منجی ازخارج هستید؟آیا کسی احساس وظیفه میکند تا وطن را از این شرایط نجات دهد،یا قرار است در تنهایی و نابودی فرو رود؟با این حاکمیت سرطانی دیگر نامی از ایران و ایرانی باقی نخواهد ماندآیا به فکر نجات وطن هستید؟
*وطن در بند ظالمان است.*
آیا کسی هست که برای نجات آن برخیزد همچنان منتظر منجی ازخارج هستید؟آیا کسی احساس وظیفه میکند تا وطن را از این شرایط نجات دهد،یا قرار است در تنهایی و نابودی فرو رود؟با این حاکمیت سرطانی دیگر نامی از ایران و ایرانی باقی نخواهد ماندآیا به فکر نجات وطن هستید؟
اشتراک در:
پستها (Atom)