۱۴۰۰ آذر ۱۶, سه‌شنبه

دلایل عدم پایمردی معلمان شاغل و بازنشسته

✍سخن همکار در مورد 
درد بی تفاوتی گروهی از همکاران
مثل این همکار شجاع باشیم 
شفاف سخن بگوییم
فعال صنفی 
موضوع : دلایل  عدم یایمردی
✍محمد حسینی 
✍✍✍✍✍✍✍✍✍

از لحن منفی و خسته ام ناراحتم اما کاری از دستم بر نمیاد. 
حقیقتش اینه که ما ایرانیان بطور کلی و فرهنگیان بعنوان بخش ویژه ای زیاد هم اهل پایمردی و مبارزه نیستیم و در طول تاریخ همیشه تو سری خورده ایم و یا خواسته هایمان از حکومت بسیار حقیرانه و کوچک بوده است. اگر در مرحله ای مثلا در سال ۵۷ حکومتی ساقط شده است قبول کنیم که عامل این سرنگونی دیگران بوده اند و ما فکر می‌کنیم ما زدیم 
در مورد مبارزات و اعتراضات ما فرهنگیان متاسفانه درد دل زیاده. بسیاری از اشکالات به خود ما بر میگرده که نه مثل کارگران اتحاد داریم و نه مثل بسیاری دیگر از اصناف برای خود حتی در حد حقمون ارزش قائلیم که هرنوع توهین و تحقیری را تحمل نکنیم و به دیگران و حاکمیت اجازه تحقیر ندهیم.
و بگم که مشکلات اقتصادی و صنفی خود را حاصل تحقیری می‌دانیم که در طی این دوران بر ما روا می‌شود.
مشکلات ما و جدا کردن ما از بدنه دولت و محرومیت های بعدی از زمانی شروع شد که آموزش و پرورش را بعنوان محیط پرورش و پایه تربیت بچه ها هدف پاکسازی و ساختن مهمترین ابزار حکومت برای اعمال خواسته های حاکمیت قرار دادند و انواع دستگاههای جاسوسی و حراست را در محیط فرهنگ حاکم ساختند و از آنجا که جامعه فرهنگیان بزرگترین صنف بودند و طبیعتا فرهنگیان که از فهمیده ترین و فرهیخته ترین افراد هستند دارای سلایق و عقیده های گوناگون هستند بی‌رحمانه مورد هجوم قرار گرفتند و سخت گیریهای گزینش و تحقیقات در سوابق افراد موجب اخراج عده زیادی از همکاران ما شد و حتی موارد بسیاری اعدامی داشتیم. (چنانکه مثلا خانم همکاری را که برای اعدام می بردند برای آخرین خواسته اش اجازه دادند بچه شو شیر بدهد و بعد ببرند و ...) 
این حوادث کثیف در سال‌های سیاه دهه ۶۰ فرهنگیان را بشدت ساکت کرد و هرکس که می‌خواست در استخدام فرهنگ باشد باید به شکلی آنکادره میشد.
حاصل این دوره این شد که به یکباره وقتی سر بلند کردیم دیدیم دیگران برای خود حقوق و اولویت‌های ویژه ای در نظر گرفته اند و ما محرومیم. و دیگر هرگز نتوانستیم برای خود احقاق حق کنیم و هروقت اعتراض کردیم حتی دیگر اصناف و ادارات هم ما را مسخره می‌کردند و به زیاده خواهی متهم می‌شدیم. با عباراتی از قبیل اینکه فرهنگیان در طول سال چند ماه بیکارند و الکی حقوق می‌گیرند و ...
اعتراضات نیم بند ما باعث شد که اگر جایی هم وعده احقاق حق می کردند در بوق و کرنا می‌کردند و این باز موجب تمسخر کسانی میشد که خود از همه چیز خبر داشتند و حسادت کسانی که نمی‌دانستند و باور 
نمی کردند که فرهنگیان دارای چه مشکلاتی هستند.
تحقیر ما زمانی شروع شد که همکارانمان را به جرم دفاع از حقوقمان بازداشت کردند و ما ساکت نشستیم. وگرنه در همان اولین لحظه نباید زیر بار میرفتیم و اجازه نمی دادیم به کیان معلم توهین شود. 
هنوز هم در شعارهایمان آزادی همکاران دربندمان جزو آخرین خواسته های ماست در صورتیکه اگر همین حالا هم اولین و حتی تنها خواسته مان در شعار هم باشد کافیست. 
چرا گذاشتیم به همکارانمان اهانت شود و خود در جشن‌های مثلا روز معلم شرکت کردیم و دل به ناهاری یا بسته کادویی خوش کردیم؟ چرا نزدیم زیر همه چیز وقتی همکارانمان بخاطر ما در زندان بودند؟ مگر جرمشان چه بوده است؟ چرا باید زندان باشند؟
در یکی از گردهمایی‌های فرهنگیان داشتند همکاران ما را از خیابان جلوی اداره به سالن می بردند، بنده اعتراض کردم و گفتم میخواهید در سالن با گفتار درمانی چه بگویید؟ مدیرکل این اداره که هیچ، وزیر هم نمیتونه مشکلات ما را حل کنه. ما تو خیابان جمع شده ایم که صدامون به همه جا برسه. خوشبختانه همکاران استقبال کردند و در خیابان ماندند.
اما یک مشکل مزمن و دردناک داریم و آن همکاران بی تفاوت است که منتظرند دیگران کار کنند و اینها از دور منتظر نتیجه بمانند و مثلا مدیر مدرسه و حاکم فلان اداره از دستشون ناراحت نباشه. 
ببینیم در محیط کارگری بسیار بهتر از ما مدیریت میکنند و کسانی را که همکاری نمی‌کنند به انواع روش‌ها وادار به همکاری می‌کنند. اما ما چنین مکانیسمی نداریم. هنوز هم برای فرهنگ ما بی تعارف خیلی زوده که بخواهیم با شرمنده کردن این افراد آنها را جریمه کنیم
محمدحسینی
https://t.me/ghalamemoalem

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر