۱۴۰۳ آذر ۱۱, یکشنبه

چهره واقعی نظام آموزشی ، فساد،تبعیض و فاصله طبقاتی

۱۴۱ـچهره واقعی نظام آموزشی:فساد، تبعیض و فاصله طبقاتی

اولین و آخرین وزیر آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی که درست در جایگاه وزارت آموزش و پرورش قرار گرفته بود دکتر غلامحسین شکوهی بود. او دکترای خود را در رشته تعلیم و تربیت در سال ۱۳۴۱ از دانشگاه سوئیس اخذ نمود. وی نزدیک به ۶۰ سال در تعلیم و تربیت و امور پژوهشی فعالیت کرد و در کابینه مهندس بازرگان وزیر آ.پ شد. شکوهی چندین کتاب با بیش از ۲۰ بار تجدید چاپ و ۶۰ مقاله درباره‌ی تعلیم و تربیت در نشریات داخلی و خارجی داشت.

یک روز آقایی که مشاور حقوقی محمدعلی نجفی وزیر آموزش و پرورش بود و مدرسه غیر انتفاعی پسرانه در کنار سینما بهمن تهران داشت نزد من آمد و گفت:« آقای «م» مدیرکل می خواهد مدرسه ی من را ببندد. چون بازرس گفته در مدرسه ی من مواد مخدر توزیع می شود.من هم می خواهم به ایشان بگویید چرا یک حساب شخصی به نام خودش و معاونش باز کرده و از موسسین مدارس غیر انتفاعی می خواهد که پانزده هزارتومان ( سال ۷۰) به آن حساب بریزند.؟»!!!

جالب اینجا بود که یک روز پورعابد همان رئیس ناحیه یک آموزش و پرورش اهواز پس از دریافت مجوز مدرسه، یک جعبه یک کیلویی شیرینی با خود آورد و به یکایک کارمندان تعارف کرد. در این هنگام آقای مدیرکل که از اتاقش بیرون آمده بود او را دید، جلو آمد و جعبه شیرینی را از دستش گرفت و گفت:« اینجا از رشوه خبری نیست.»!!

مدتی بعد مدیرکل به باکو رفت. وقتی بازگشت برای امضای بعضی کارهای فوری به اتاق کار او رفتم. یک گلدان بزرگ به ارتفاع حدود ۱/۵ متر توجه مرا جلب کرد. این گلدان از جنس سرامیک بود و روی آن نقش گل هایی سرمه‌ای رنگ در زمینه ی آبی کمرنگ وجود داشت که با حاشیه نازک  طلایی، زیبایی بیشتری یافته بود. آقای معاون هم در اتاق بود. مدیرکل در حالی که با دست خود گلدان بزرگ را به او نشان می داد گفت:«این گلدان را برای شخص جناب وزیر آورده ام.»!!

یک روز مسئول دبیرخانه مثل یک مبصر کلاس به همه تذکر می داد که سر و صدا نکنند. همه با تعجب پرسیدند مگر چه خبر است.؟ او گفت:« دختر رفسنجانی در اتاق مدیر کل است و آمده مجوزش را بگیرد.» 
مجوز افرادی چون او هیچ یک از مراحل اداری را طی نمی کرد و فقط نام آنها به من اعلام می شد تا در لیست اسامی موسسین وارد شود.
بسیاری از نمایندگان مجلس نیز مجوز می گرفتند. یک روز یکی از این نمایندگان که آخوند بود با افتخار تعریف می کرد:« من جزو کسانی بودم که به تاسیس مدارس غیرانتفاعی رای دادم.» من هم به او گفتم :« شما به ایجاد فاصله ی طبقاتی در جامعه و ویرانی آموزش و پرورش رای دادید.» 
او با نگاهی مشکوک به من گفت:« فاصله طبقاتی یعنی چه»؟ گفتم:« دانش آموز با استعدادی که از یک خانواده ی فقیر است نمی تواند به این مدارس بیاید و مدارس پولی به دانش آموز کم استعداد نمره می فروشد، پس حق آن دانش آموز با استعداد و فقیر پایمال می شود. شما در سالهای آینده نتیجه‌ی رای خود را خواهید دید.» این بار بدتر از قبل به من نگاه کرد. چون او داشت پاداش رای دادن به قانون مدارس غیرانتفاعی را دریافت می کرد. او توقع نداشت که کسی در دفتر تاسیس مدارس غیر انتفاعی چنین حرفی را به او بزند.

مدتی بعد آخوند هادی غفاری نزد من آمد. از او پرسیدم شما سابقه ی آموزشی در آموزش و پرورش دارید.؟ گفت :« در آموزش و پرورش نه، ولی من سپاه دانش بوده ام.» به او گفتم :« عجب، پس از امتیاز زمان به قول خودتان «طاغوت» دارید در زمان «یاقوت» استفاده می کنید. او مجتمع آموزشی غیر انتفاعی هادی را به راه انداخت.!!

روزی دیگر شخصی به نزد من آمد که به جای مدرک یا مدارکی دال بر سابقه آموزشی یا فرهنگی، یک تکه کاغذ به اندازه ی کف دست و بدون هیچ آرم و نشانه ای به من داد که روی آن با جوهر مشکی خودنویس نوشته شده بود : بسمه تعالی
گواهی می شود که آقای … سابقه ی فرهنگی دارند. (امضا) غلامعلی حداد عادل 

حکومت با دادن امکاناتی از این دست به مقامات دولتی آنان را درگیر مسائل اقتصادی نمود تا به خاطر حفظ منافع مالی خود از دیگر فسادهایی که در دولت و نحوه ی اداره ی کشور بود، حمایت کنند.

https://t.me/Khaterate_khanom_moalem

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر