۱۳۹۸ آذر ۱۶, شنبه
نامه معلم کلاس اول نوبخت وعلی ربیعی
♨ نامه فروغ غلامشاهی معلم کلاس اول محمد باقر نوبخت سخنگوی دولت و علی ربیعی وزیر کار به آنان
علی ،،،، امروز به تو فکر میکردم
به تو و علی های دیگر ، به حسن به رضا به ممدباقر ها
سی سال ایستادم و بعد نتیجه اش این شد که نتوانم در تجمع اعتراض بازنشسته ها برای وظیفه نشناسی شماها بایستم و شرکت کنم
یادت می آید که در کلاس اول هیچوقت مادرت دستمال در کیفت نمی گذاشت و من باید هر روز با جیبهای پر دستمال به سر کار می آمدم تا آب بینی تو را پاک کنم که توی دهانت نرود زمستان و تابستان نداشت، آب دماغت همیشه روان بود
علی ها ، حسن ها ، ممدباقرها ، یادتان هست در کلاس 40 نفره از بوی بد بچه ها نمیشد نفس کشید و حقوق ما که برخی نامردم ها آن را زیاد و حرام میدانند پاداش تحمل این عطرهای اساطیری بود!!
به جز شغل معلمی چه شغلی با این مزایا سر و کار دارد ؟
و اما امروز تو علی ! تو ممدباقر ! چگونه بخودت اجازه میدهی که ایام کهولت من را به بازی بگیری و وعده سر خرمن بدهی ؟ و چقدر به خود بد و بیراه بگویم که کسانی همچون شما تحویل جامعه داده ام؟
یادت می آید حرف زدن بلد نبودین و مخرج (ل و ر) را قاطی می کردین و حالا شدین سخنگوی دولت و وزیر کار و امور اجتماعی. ( الحمدررلا ) بجای الحمدالله یادتان هست ؟
سی سال بهمین منوال گذشت ، ایستادن و گچ خوردن و هوای مطبوع ! تنفس کردن و اینک نه پای ایستادن دارم نه سینه ی نفس کشیدن و نه توان پرداخت بهای دارو و درمان
- و تو محمد باقر نوبخت و تو علی ربیعی چگونه بخودتان اجازه میدهید با ولی نعمت خود که مدت 11 سال حقوقش پایمال شده اینگونه رفتار کنید و آنها را بچه فرض کنید که دروغهای شما را باور کنند ؟ لحظه ای انسانی فکر کنید و چهره کسانی که در اوج جوانی به شما آموخت که انسان باشید و پا روی حق نگذارید را بخاطر بیاورید و دین خود را به آنان ادا کنید
اینک مثل همان زمان به شما امر می کنم تا فرصت باقی است جبران مافات کنید و خانواده 2/200 میلیون بازنشسته را در این تنگنای زندگی شاد کنید .
نشر حد اکثری?
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر