✍مدیر لایق و مدیران نالایق
سال۱۳۶۰ بود . خانم مدیر مدرسه زنی متدین و حاجیه خانم قبل از انقلاب ۵۷ بود .
خانمی حدود ۴۵, ۵۰ ساله . بسیار مودب و متواضع .
میز کارش در همان دفتر مدرسه راهنمایی قرار داشت که زنگ تفریح معلمان از کلاس درس به آن می آمدند تا با نوشیدن یک استکان چای ، در آن جا خستگی در کنند .
خانم مدیر اگر پشت میزش مشغول کار بود ، به احترام ورود معلمان به دفتر از جای خود بلند می شد و با گفتن سلام و خسته نباشید ، به استقبال ما می آمد و احوالپرسی مختصری با هریک از معلمان انجام می داد .
حتی حال فرزند فلان معلم را که برای فرار از بمباران به خارج شهر رفته بود ، اما در همانجا شاهد بمباران قسمتی از شهر بودند و پسرکوچکش از ترس لکنت زبان گرفته بود ، را جویا می شد .
در همان زمان علاوه بر خرید کولر گازی برای کلاس ها ،یک پناهگاه نیز از محل سرانه مدرسه و کمک اولیا در مدرسه بنا کرد تا هنگام حملات هوایی دانش آموزان آسیب نبینند .
این خانم مدیر لایق محیط کار را در آن شرایط جنگی برای ما امن و امان کرده بود . می دانست که بستگان همکاران ، جنگ زده شده و به شهر های دیگر مهاجرت کرده اند. بنابراین
مثل یک مادر به یکایک معلمان و دانش آموزان توجه و کمک می کرد . اگر معلمی به خاطر بیماری فرزندش نمی توانست به کلاس بیاید یا در جلسه گروه آموزشی درس خود شرکت کند ، خانم مدیر از دبیران همان درس می خواست تا اگر یکی از آنان می تواند به جای او به کلاس برود و خودش نیز به جلسه گروه آموزشی می رفت و آنچه در جلسه مطرح شده بود را یادداشت می کرد و برایش می آورد . !!
یک روز که جلسه ی شورای معلمان برگزار شد ، خانم مدیر با ناراحتی گفت من می خواهم استعفا بدهم .!
چهره اش حاکی از غم بود . بغض گلویش را گرفت . همه معلمان با تعجب ، یک صدا و با صدای بلند پرسیدند : « چرا استعفا؟»
خانم مدیر مهربان و نازنین ما در حالی که با دستمال کاغذی اشک های خود را پاک می کرد با لحنی غمگین و آرام گفت : «رئیس جدید اداره به طور مرتب از من می خواهد تا معلمان ضد انقلاب را به او معرفی کنم و من تا امروز گفته ام من معلم ضد انقلاب ندارم و پرسیده ام مگر جز این است که معلمان در سال ۵۷ اعتصاب کردند و با تعطیل کردن مدارس هم خود در تظاهرات خیابانی شرکت کردند و هم دانش آموزانشان ؟!! ولی پاسخی به من نداده اند .!!
بعد متن استعفای خود را برای معلمان خواند . این بار ما معلمان بودیم که از غصه ی این بی عدالتی اشک می ریختیم .!!!
خانم مدیر لایق ما انسانی بود که در قبال معلمان و دانش آموزان احساس مسئولیت می کرد و فقط خدا را ناظر بر اعمال خود می دانست نه رئیس اداره آموزش و پرورش تازه به دوران رسیده را . او حاضر نشد به خاطر حفظ پست مدیریت یک مدرسه راهنمایی ، انسانیت و شرف خود را زیر پا بگذارد . !!!
ما معلمان به اداره رفتیم و خواهان عدم قبول استعفای او شدیم ، اما رئیس اداره عوض شده بود .!! همین فرد خواهان اسامی معلمان به قول خودش «ضد انقلاب»شده بود . !! این سومین رئیس از پیروزی انقلاب تا سال ۶۰ بود !!!
او در حالی که پیراهن سفید یقه آخوندی خود را روی شلوار انداخته و با یک دست تسبیحی که تا زانویش رسیده بود را در دست می چرخاند و ریش خود را با دست دیگر می خاراند ، در جواب ما جمله کلیشه ای آن زمان مدیران نالایق که سوراخ دعا را پیدا کرده و متظاهر و ریاکار بودند را گفت :« در این برهه ی حساس از زمان ، بهتر است شما به کار خود بپردازید و به این امور دخالت نکنید .!!»
اما امروز به مدارس کل کشور حملات شیمیایی صورت می گیرد . هزاران دانش آموز مسموم و حتی مقتول می شوند و حکومت مدعی اقتدار در منطقه ادعا می کند که کار او نیست ودیگران مقصرند و باز مدیران مدارس به جای استعفای دسته جمعی ، جز تعدادی انگشت شمار از مدیران مدارس ، مابقی همدست حمله کنندگان هستند و حتی درب مدارس را می بندند تا آن گاز به خوبی اثر کند .!!!
البته از آموزش و پرورشی که دلیل انتخاب وزیرانش شایستگی نیست ، بلکه اعتقاد به «ولی وقیح» و تملق و چابلوسی ، ریا و تظاهر به دینداری است و مدیران منتخب او نیز باید همین صفات را داشته باشند ، توقعی جز این نیست . !!
این وظیفه ی معلمان شاغل و بازنشسته ، تشکل های صنفی معلمان و تاکیدأ شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران است تا با انجام اعتصاب سراسری و تعطیلی مدارس و تظاهرات خیابانی به مقابله با حکومت نالایق برخیزند .
سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دبیر بازنشسته
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
#حمله_شیمیایی_تروریستی_حکومتی_به_مدارس
#نه_به_کاپیتولاسیون_آخوندی_مولدسازی
https://t.me/ghalamemoalem
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر