سرکوب کردستان در سال ۵۷،اطلاعات و ارقام دروغین
در شماره دوم نشریه چشم انداز ایران ویژه کردستان، صفحه ۸ پائیز ۱۳۸۴ از قول شیخ حسین کرمانی در مورد سرکوب سال ۵۷ کردستان نوشت:«تماس گرفتم احمد آقا(پسرخمینی) گوشی را برداشت، گفتم آقای خلخالی(اولین قاضی دادگاه انقلاب) آمده همدان و فردا می خواهد بیاید سنندج، سنندج هیچ خبری نیست، آرام آرام است. محض رضای خدا نگذارید ایشان بیاید.»
شاه اویسی استاندار وقت کردستان در شماره ۲ چشم انداز ایران می گوید:« رادیو و تلویزیون هم به پخش مارش نظامی اقدام می کرد و به این ترتیب احساسات دیگر هم میهنان را علیه هم میهنان کرد تهییج می کرد. هرچه گفته می شد در کردستان شرایط قابل کنترل است و چنان نیست که به اینجا حمله شود و اوضاع رو به آرامش است، گوش شنوایی نبود و نیز اطلاعات غلط از کانال های غیر رسمی داده می شد.»
آقای صباغیان (وزیر کشور) در ویژه نامه چشم انداز شماره ۱ صفحه۵۵ در پاسخ به سوال چرا با وجود صحبت استاندار خودتان که گفت:«در سنندج خبری نیست» اعلان جنگ برای چه بود؟ گفت:« اخبار را اشتباهی می دادند. خمینی تصمیمی گرفته بود که چندان مناسب نبود. بعد وقتی گفتند سنندج خبری نیست که دیر شده بود.»
با این زمینه سازی ها نیروهای مسلح از زمین و هوا به صورت گسترده کردستان را مورد حمله قرار دادند و موج اعدام ها توسط خلخالی جلاد به راه افتاد. نیروهای سیاسی که فاقد آمادگی نظامی بودند به کوه ها پناه بردند.
با هجوم به مردم، جوانان کردستان به صفوف حزب دموکرات و کومله روی آوردند و ارتش ناچار به عقب نشینی شد. صباغیان در چشم انداز شماره ۱می گوید:«پیش از شروع مذاکره با نیروهای کرد، خلخالی اعدام های زیادی کرده بود و جو ملتهب بود. به حساب خودش خواسته بود زهر چشم بگیرد. مثلا برادری به جای برادرش اعدام شده بود. این فرد فلج بود و او را با برانکارد آورده و اعدام کرده بودند.»!!
به نظر من اگر همان روزهای اول فروردین ۵۸ که هیئتی به ریاست آیتالله طالقانی(مسئول شورای انقلاب ) برای حل و فصل مشکلات موجود در کردستان و بررسی خواسته های مردم آنجا به سنندج رفتند، حقوق مردم کردستان توسط حکومت رعایت می شد چه بسا باعث برقراری دموکراسی در سایر شهرهای ایران نیز می شد. یک همکار کرد می گفت:« مردم کردستان می خواهند مسئولین استان از مردم کردستان باشند و به چشم تجزیه طلب به کردها نگاه نشود.» او می گفت:« چون نوع حکومتی که خمینی مطرح می کند گنگ و نامفهوم است مردم کردستان با آن مخالفند و حق دارند که بخواهند چند نوع حکومت به مردم پیشنهاد شود و حکومتی که اکثریت رای را آورد، بر سر کار بیاید.»
حرف او ، حرف همه ی احزاب و سازمان ها و روشنفکران جامعه بود .
من آن زمان ۲۳ ساله بودم و حال که با کسب تجربه به گذشته نگاه می کنم معتقدم که اگر ما یک شورای گذار یا همان شورای انقلاب را از افرادی که به وطن پرستی، اخلاق انسانی، حقوقدان، آگاه به علم روز و شناخته شده را به نمایندگی ازطرف حزب، سازمان و اقوام مختلف تشکیل داده بودیم، دیگر چه نیازی به علم کردن یک نفر به نام رهبر داشتیم.؟ زیرا تاریخ به ما نشان داده که وقتی یک نفر را بزرگ می کنیم و قدرت نظامی کشور را به دستش می سپاریم امر به او مشتبه می شود و خود را گم می کند.! از سوی دیگر کسانی که مقام پرست هستند با چابلوسی دور او را می گیرند تا برای خود موقعیتی کسب کنند. همان طور که وقتی خمینی به ایران آمد اشخاصی چون رفسنجانی که اصلا هیچکس او را نمی شناخت با بادمجان دور قابچین کردن برای خمینی خود را به او نزدیک کرد و با کسب مقاماتی چون ریاست مجلس قوانین عصر حجری را به نفع قشر آخوند حاکم تصویب نمود. بسیاری از کارهای ضد مردمی نیز از طریق او و امثال او به خمینی القا شد.!!
ما باید شورای گذار دایر می کردیم تا مراحل تغییر، انتخاب نوع حکومت از بین چند نوع، توسط مردم در همه پرسی، تاسیس مجلس موسسان برای نوشتن قانون اساسی و اعلام کاندیداتوری و انتخاب رئیس جمهور توسط مردم را نظارت و رهبری کند و بعد از انتخاب رئیس جمهور، منحل شود.
رفراندم در روزهای ۱۰ و ۱۱ فروردین ۵۸ در سراسر ایران برگزار شد. یعنی فقط ۴۸ روز بعد از بهمن ۵۷ و بلافاصله روز بعد روزنامه ها نوشتند:« ملت به امام پاسخ آری داد.»
این دروغ بزرگی بود زیرا فقط یک گزینه جهت انتخاب نوع حکومت وجود داشت . با وجودی که من اطلاع داشتم، بسیاری از همکاران اصلا در رفراندم شرکت نکرده بودند، ولی اعلام شد که ۹۸/۲ درصد به جمهوری اسلامی رای داده اند.!!!! و این در حالی بود که می گفتند از ۲۲میلیون نفر واجد شرایط رای دادن ۲۰ میلیون نفر در رفراندم شرکت کرده اند.!! اگر حتی این ارقام درست هم باشد درصد رای دهندگان ۹۱ درصد می شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر