۱۳۹۵ خرداد ۱۵, شنبه

" بی قانونی نتیجه بی اعتمادی است

بی قانونی نتیجه بی اعتمادی است ....
 
          از مهم‌ترین آسیبهای اجتماعی کشور تضعیف هنجارهای اخلاقی و اعتماد اجتماعی است. رواج و رسمیت
یافتن دروغ در مناسبات فردی و اجتماعی، افزایش و گسترش سوگند در گفتمان‌ها، سوءظن، فردگرایی، تظاهر و
ریا، رابطه‌گرایی، قانون‌گریزی، عوام زدگی و عوام فریبی، تملق و گزافه‌گویی نشانه‌هایی از بحران اخلاقی و نبود
اعتماد در جامعه است.مهم‌ترین دغدغه رفتارشناسان و آسیب‌شناس‌های اجتماعی افزایش شاخص‌های
آسیب‌های اجتماعی در جامعه است تا آنجا که اختلالات روانی و افسردگی در جامعه ما دومین رتبه بیماری‌ها را
از نظر تحمیل هزینه‌های بهداشتی، روانی و اجتماعی و اقتصادی دارد. همچنین پرخاشگری و خشونت رو به
افزایش است تا آنجا که بیش از 60 درصد از جرایم به علت خشونت روی می‌دهد.
در یک پژوهش میدانی بیش از 75 درصد از مردم پول و پارتی را برای احقاق حق خودشان ضروری دانسته و تنها
25 درصد از آنها به اجرای مساوی قانون اعتقاد داشتند. از این نظر می‌توان چنین برداشت کرد که شاخص‌هایی
چون امید به آینده، قابل اعتماد بودن یا منصف بودن افراد و تکیه بر انصاف اجتماعی در وضع مطلوبی قرار ندارد.
همچنان که می‌دانیم ارتباطات عنصر حیاتی در جامعه و مایه دوام و قوام آن است و در ارتباط ناب لزوم اعتماد
متقابل ملاحظه شده و اعتماد متقابل نیز به نوبه خود رابطه نزدیک با صمیمیت دارد. برای ایجاد اعتماد، شخص باید
هم به دیگری اعتماد کند و هم خودش دست کم در محدوده رابطه مورد نظر قابل اعتماد باشد.
در یک جامعه اعتماد اجتماعی مثل شیرازه‌ای است که آحاد آن را به هم پیوند داده و از پراکندگی آنها جلوگیری
می‌کند. بی‌اعتمادی افراد به یکدیگر و بی‌اعتمادی به ساختار سیاسی و اجرایی جامعه باعث بروز
سوءاستفاده‌های مختلف، رشوه، اختلاس و پدیده زیرآب‌زنی می‌شود. در بررسی انحرافات و مسائل اجتماعی
ریشه بسیاری از آسیب‌ها را در بی‌اعتمادی افراد به یکدیگر می‌توان جست‌وجو کرد.
وقتی در یک جامعه منابع به صورت ناعادلانه در بین گروه‌های مردم توزیع شود و این نابرابری در طول زمان استمرار
پیدا کند شکاف بین دو طبقه غنی و فقیر هر روز بیش‌تر می‌شود و طبیعی است که در این شرایط قوانین و
ساختار سیاسی جامعه زیر سوال رفته و نوعی بی‌اعتمادی اجتماعی را در افراد تقویت می‌کند.

بی اعتمادی مردم به ساختارهای اجرایی منجر به تضعیف تعهد اجتماعی و کمرنگ شدن هویت ملی شده و
گذشته از آن بی‌اعتمادی به تدریج به سطح روابط میان فردی کشیده می‌شود و حاصل آن انزوای اجتماعی است.
بنابراین می‌توان گفت وقتی سرمایه‌های اجتماعی فراموش می‌شود، فقر و بیکاری، تورم و اعتیاد و خودکشی،
طلاق و جرایم اخلاقی نیز روندی رو به گسترش می‌یابد. با توجه به محورهای یاد شده، سرفصل‌های زیر آثار
مشخص و آشکار بی‌اعتمادی اجتماعی و سرگردانی انسان است:
الف/ ناتوانی و بی‌قدرتی: یعنی فرد در این حالت احساس بی‌قدرتی و بی‌اختیاری کرده و قادر به تحت تاثیر قرار
دادن محیط اجتماعی خود نیست. این محیط اجتماعی از خانواده و مغازه و محل کار شروع شده و به جامعه
سرایت می‌یابد.ب/ پوچی: در چنین حالتی در عقاید و باورهای فرد ابهام و تردید ظاهر شده و او نمیداند به چه
چیزی باید اعتقاد داشته باشد، چه شایعه‌ای را بپذیرد و کدام خبر را رد کند؛ به عبارت دیگر انتظار چندانی از
رضایت بخش بودن پیش بینی‌های رفتاری فرد در آینده وجود ندارد.

ج/ بی‌معیاری: حالتی از خودبیگانگی است که فرد در جامعه احساس می‌کند برای رسیدن به هدفهای ارزنده خود
نیاز به وسایل نامشروع دارد یا کنشهایی او را به هدفش نزدیک می‌کند که مورد تایید جامعه و باورهای قبلی او
نیست.د/ انزوا: هنگامی است که شخص احساس می‌کند با ارزش‌ها و معیارها و باورهای جامعه بیگانه شده و
در چنین حالتی فرد خود را با آنچه از نظر جامعه ارزشمند و دارای اعتبار است هم عقیده و هم سو نمی‌بیند.
با توجه به محورهای گفته شده، پیامدهای بی‌اعتمادی اجتماعی نه تنها باعث دلسردی افراد و کمرنگی
سرمایه‌های اجتماعی می‌شود بلکه کم کم منجر به گسترش آن در سطح جامعه نیز خواهد شد

جامعه شناسی,علمی,ادبی,اطلاعات عمومی

http://www.rahavardeman.blogfa.com/post-256.aspx

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر