۱۰۰ - به صورت چابلوسان خاک بپاشید
عبدالرحمان قاسملو «دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران» بود که به نمایندگی از مردم استان آذربایجان غربی برای مجلس خبرگان قانون اساسی برگزیده شد. به دلیل حملات نظامی حکومت جمهوری اسلامی به کردستان و «حزب شیطان» نامیدن این حزب توسط خمینی و به تبع آن غیر قانونی اعلام کردن این حزب، مانع از شرکت او در مجلس خبرگان قانون اساسی شد.
خمینی که قبل از پیروزی انقلاب می گفت:« به قدرت سیاسی هیچ علاقه ای ندارد» با تملق و تشویق و دسیسه فردی فرصت طلب و تمامیت خواه چون رفسنجانی قدرت سیاسی کشور را قبضه کرد.!!
در آموزه های دینی قبل از ۵۷ یاد گرفته بودم که صدوق از پیامبر اسلام نقل کرده بود:« به صورت چابلوسان خاک بپاشید.» ( منبع: من لایحضره الفقیه ۱۱/۴) منظورش این است که به افراد چابلوس و متملق با دادن پست و مقام، جایزه ندهید.!
معمولاً انسان هایی که روح بزرگی دارند، عقده های کمتر، شعور بیشتر و قلب مهربان تری دارند و نباید از آنها ترسید، اما آدم های کوچک و حقیر عقده های بیشتری دارند و از آسیب رساندن به انسان های دیگر ترسی ندارند و معمولا این افراد سعی می کنند با دسیسه و تملق افراد شناخته شده، برای خود موقعیتی را فراهم آورند.!!
حکومت جمهوری اسلامی از ابتدا مانع فعالیت احزاب و سازمان های مختلف شد و با وجودی که آخوند ها قشر بسیار کوچکی از جامعه ایران بودند، با حمایت رفسنجانی و خمینی در هسته ی قدرت وارد شدند.
از ۷۵ نفر نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی، ۵۵ تا ۵۸ کرسی را آخوندهای حزب جمهوری اسلامی اشغال کرده بودند و فقط بین ۱۰ تا ۱۵ نفر از حزب «نهضت آزادی ایران» و « حزب جمهوری خلق مسلمان ایران» بودند که بعدا این دو حزب را هم چون سایر احزاب و سازمان ها با عناوین مختلف غیرقانونی اعلام کردند و به این ترتیب مانع از حضور نمایندگان اقشار مختلف جامعه در این مجلس شدند.!!!
با وجود موارد فوق حتی همین مجلس هم برای پس از مرگ خمینی، شورای رهبری را در نظر گرفته بود ولی با دسیسه های رفسنجانی نه تنها «بازنگری قانون اساسی» و «گنجاندن دو فصل» مورد نظر او به این قانون توسط ۲۵ آخوند اضافه شد، بلکه پس از مرگ خمینی رهبری فردی جای رهبری شورایی را گرفت.!
در تیر و مرداد ۶۸ از دانشگاه واحد تابستانی گرفته بودم و در این دو ماه تعداد معدودی واحد را گذراندم. معمولاً دانشجویان رشته های «دبیری» حدود ۲۰ واحد بیشتر از هم رشته ای های خود می گذرانند. واحد هایی چون فلسفه آموزش و پرورش، روان شناسی کودکی،نوجوانی و جوانی و... استاد درس فلسفه آموزش و پرورش ما دکترای آموزش و پرورش از امریکا بود.
یک روز جناب استاد در ضمن تدریس گفت:« من فقط دو واحد از دوره ی دکترایم باقی مانده بود ولی دانشگاه آن را ارائه نکرده بود و من نمی خواستم تا ترم آینده منتظر ارائه این دو واحد باشم. به قسمت آموزش دانشگاه مراجعه کردم و آموزش مرا به دانشکده وزارت امور خارجه امریکا معرفی کرد.!!
من با وجودی سرشار از تعجب به آنجا رفتم. در آنجا با درسی روبرو شدم که چگونگی ایجاد نیاز در مردم یک کشور را تدریس می کردند.»!!
جناب استاد ادامه داد:« من سوال کردم که این ایجاد نیاز برای چیست.؟ پاسخ این بود : برای تسلط یافتن بر کشور ها باید در آنها نیاز به محصولات تولیدی خود را ایجاد کنیم تا آنها وابسته به ما باشند.»!!
این سخنان استاد آموزش و پرورش من را به یاد یکی از سخنرانی های دکترعلی شریعتی انداخت. او که دکترای جامعه شناسی از دانشگاه سوربن فرانسه بود، آگهی استخدام جامعه شناس برای یک کمپانی ماشین سازی را می بیند و پیگیر می شود. آن کمپانی هم همین تئوری «ایجاد نیاز» را دلیل استخدام جامعه شناس عنوان می کند.!!
۱ شهریور ۶۸ طبق معمول هرساله در این روز به مدرسه رفتم تا اعلام حضور نمایم. خانم مدیر مرا به اتاق خود دعوت کرد و پس از چند جمله در تعریف از تدریس من و این که دانش آموزان مرا دوست دارند، گفت:« بر خلاف میلم و به دلیل این که فرزندان مقامات اینجا هستند، بعضی از همین مقامات خواسته اند که شما اینجا نباشید.!!
خانم مدیر گفت:« من هیچ گزارش منفی در مورد شما به اداره نمی نویسم تا مزاحمتی برایتان ایجاد نشود.!!
به اداره منطقه ۱۲ رفتم تا مرا به مدرسه دیگری بفرستند اما به من گفتند:« باید مجدداً به اداره کل بروی و از آنجا برایت منطقه را تعیین کنند.!!
مسئله را با محمد مطرح کردم و او هم از این جریان متعجب و ناراحت شد. فردای آن روز به اداره کل مراجعه کردم. گفتند:« برای مناطق پایین شهر مثل منطقه ۱۶ به بعد نیاز داریم.» پاسخی به مسئول مربوطه ندادم و با ناراحتی به خانه برگشتم. نگران مکان مدرسه پسرم و مهد کودک فرزند دیگرم بودم.!!
https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر