۱۴۰۴ فروردین ۲۸, پنجشنبه

شماره ۱۶۳ خاطرات خانم معلم تلاش همراهی و زندگی مشترک در دل سختی ها

۱۶۳-تلاش، همراهی و زندگی مشترک در دل سختی ها

همسرم محمد، پس از پایان دوره ی لیسانس جامعه شناسی، در امتحان ورودی فوق لیسانس «علوم ارتباطات» دانشگاه آزاد شرکت کرد و پس از قبولی در این امتحان با علاقه به تحصیل در این رشته پرداخت. آموزش و پرورش فقط به دانشجویان دانشگاه های دولتی مرخصی تحصیلی می داد. یعنی معلم- دانشجو نیمی از ساعات موظف تدریس خود را انجام می داد و نیمی دیگر را به تحصیل می پرداخت. محمد نه تنها ساعت موظف خود را تدریس می کرد بلکه مجبور بود جهت پرداخت شهریه هر ترم دانشگاه و مقابله با طرح تعدیل اقتصادی رفسنجانی، همچنان به «کار دوم» نیز بپردازد.!!

در چنین وضعیتی من جهت کمک به او در یافتن کتاب هایی که او برای کارهای تحقیقی نیاز داشت راهی کتابخانه ای که عضو آن بودم می شدم. کتاب ها را به او می دادم و او پس از این که خسته از مدرسه و کار دوم به خانه بر می گشت با علاقه به مطالعه ی این کتاب ها و یادداشت برداری از آنها می پرداخت و پس از پایان کار خود، آنها را به من می داد تا برایش تایپ کنم. پس از تایپ کار تحقیقی، محمد آن را به استادش ارائه می کرد. 

در اول آذر ۷۳ اولین سمینار بیمه و توسعه تحت عنوان « بررسی نقش بیمه در توسعه اقتصادی کشور » برگزار شد. البته از این سمینار و سمینارهای دیگری که آن زمان « مد» شده بود، نتیجه و حاصلی در سطح جامعه دیده نمی شد.!! شاید هم روز ۱۳ آذر که در تقویم ها به عنوان « روز بیمه» اعلام شده است، نتیجه ی این سمینار باشد.!! درست مثل نامگذاری « روز معلم»

۱۰ آذر ۷۳ « روز جهانی ایدز» بود. در سال ۷۳ روزنامه ها عنوان می کردند که این بیماری از طریق مقاربت افراد آلوده به این بیماری به دیگران منتقل می شود و کشورهای غربی را عامل این بیماری معرفی می کردند و دلیل آن را بی اخلاقی و بی بند و باری زندگی در غرب می دانستند، تا این که دیده شده بود که در میان مراجعین به بیمارستان های ایران افرادی که زندگی سالمی داشته اند به این بیماری مبتلا هستند.!! وزارت بهداشت در این سال، آلودگی ۲۸۳ نفر به بیماری«ایدز» و ویروس آن « اچ. آی . وی » را اعلام کرد و ۶/۵ درصد از مبتلایان به این بیماری را از طریق تزریق خون آلوده به ویروس « اچ. آی. وی » دانست.!! از آن پس تا مدتی« دلو» بی بند و باری زندگی غربی در روزنامه ها به « چاه» انداخته شد.!!

نمرات امتحانات « ثلث اول»  شاگردانم در کلاس های دوم انسانی دبیرستان حقیقت اکثرا  بین ده تا سیزده بود. یک روز مدیر مدرسه نمودار سال پیش همین کلاس را به من نشان داد و گفت:« شاگردان شما در کلاس اول چنین نمرات بالایی داشتند ولی چرا در کلاس دوم نمرات پایینی دارند.؟» گفتم:« پایه ی علمی آنان در درس های ادبیات بسیار ضعیف بود و من مجبور شدم دروس ادبیات سال پیش را با ایشان مرور کنم. مدیر گفت:« یعنی خانم « گ» فقط برای بالا بردن نمره ارزشیابی خودش، فله ای نمره داده است.»!! 
من معمولا در ماه اول سال تحصیلی توان علمی دانش آموزان را با آزمون هایی می سنجیدم و سپس از طرح های آموزشی که برای آنها مفید می دانستم استفاده می کردم. این کلاس هم علی رغم نمرات بالایی که سال پیش گرفته بود در آزمون های من نمره خوبی نداشت و من دوباره طرح گروه بندی دانش آموزان را اجرا کردم. همان طرحی که در دبیرستان « کوثر» نتیجه ای موفقیت آمیز داشت.

حالا که به آن روزها می اندیشم، با تمام دشواری ها و خستگی ها، لبخندی از رضایت بر لبم می نشیند. من و همسرم با امکاناتی محدود، اما با دلی پر از امید و عشقی بی دریغ به فرزندان خود و فرزندان میهن، یعنی دانش آموزان مان، مسیر زندگی خود را ساختیم.

تلاش های شبانه روزی، تدریس در کلاس درس و تصحیح اوراق امتحانی، کتاب هایی که از دل کتابخانه بیرون می کشیدم، جسم خسته اما نگاه پر شور محمد به کتاب ها، تایپ متن های ارزشمند، همه ی آنها امروز برایم گواهی است بر قدرت باور و پایداری.
زندگی ما همان قدر که سخت بود، زیبا هم بود…

https://t.me/Khaterate_khanom_moalem

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر