۱۴۰۴ اردیبهشت ۶, شنبه

تفاهم نامه آموزش وپرورش و نیروی انتظامی

پیام رسیده
به 
هفته نامه قلم معلم 
تفاهم نامه آموزش و پرورش و نیروی انتظامی
🖍🖍🖍🖍🖍


⬛️
🔴
*مدرسه‌ای برای اطاعت؛ نه آموزش*


نویسنده: حمید آصفی

*وقتی وزیر آموزش و پرورش به‌ جای دفاع از معلم و دانش‌آموز، کنار فرمانده نیروی انتظامی می‌ایستد تا تفاهم‌نامه‌ی تحمیل حجاب در مدارس را امضا کند، دیگر کسی نمی‌تواند مدعی شود که آموزش و پرورش در ایران نهادی «فرهنگی» است.* 

*این دیگر فقط یک سقوط آموزشی نیست؛ این فروپاشی اخلاقی و آشکار شدن تمامیت سیاستی‌ست که سال‌هاست در سکوت پیش می‌رفت و حالا با وقاحت تمام از سایه بیرون آمده است.*

*بله، آنچه امضا شده یک سند همکاری نیست؛ بیانیه‌ای‌ست برای تسلیم کامل آموزش به نهادهای امنیتی.* 

*مدرسه‌ای که قرار بود پناهگاه باشد، حالا به میدان تیر بدل شده.* 

*تیرهایی نه از جنس گلوله، که از جنس تحقیر، کنترل، و سرکوب.* 

*این‌بار اما نه با پوشش «ارشاد»، که با حکم رسمی دولت و امضای وزیر*

*در سال‌هایی که مدرسه‌ها با بخاری‌های منفجرشونده، کلاس‌های ترک‌خورده و معلمانی با حقوق زیر خط فقر دست و پنجه نرم می‌کنند، آیا واقعاً مسئله‌ی فوری، «وضعیت پوشش دانش‌آموزان» است؟* 

*یا آن‌طور که پیداست، دغدغه‌ی واقعی، بستن هر روزنه‌ای از فکر آزاد و سرکشی مدنی‌ست که هنوز در وجود نوجوانان زنده مانده؟*

*هیچ‌کس از وزیر نخواست سیستم آموزشی را مدرن کند.* 

*هیچ‌کس از او نخواست عدالت آموزشی را احیا کند.* 

*حتی کسی نگفت که مدارس فرسوده را نوسازی کند.* 

*تنها امیدی که باقی مانده بود این بود که مدرسه، حداقل از یورش مستقیم امنیتی‌ها در امان بماند.* 

*اما حالا حتی این امید هم بر باد رفته است.*

*پروژه روشن است:* 

*خیابان دیگر تحت کنترل نیست، پس باید کلاس درس را تبدیل به پاسگاه کرد.* 

*باید اعتراض را در نطفه خفه کرد.* 

*باید معلم را بدل به مأمور کرد.* 

*و دانش‌آموز را، قبل از آن‌که فکر کند، اطاعت بیاموزاند.*

*جمهوری اسلامی اگر در خیابان با فریاد «زن، زندگی، آزادی» شکست خورد، حالا به‌دنبال بازپس‌گیری سنگرها از پایین‌ترین سطح جامعه است:* 
*مدرسه.* 

*اما نمی‌فهمد که آن نسل دیگر زاده شده است.* 

*نسلی که از پلیس نمی‌ترسد، از دوربین استفاده می‌کند، و دیگر هیچ توهمی نسبت به نیت‌های این سیستم ندارد.*

*تفاهم‌نامه‌ی تازه، چیزی جز فاز تازه‌ای از پروژه‌ی سرکوب نیست؛ سرکوب نسلی که هیچگاه فرمان ‌بردار نبود و نخواهد شد.* 

*وقتی پلیس را به کلاس درس می‌آورید، آموزش را به خشونت آلوده می‌کنید.* 

*و از دل خشونت، چیزی جز طغیان بیرون نمی‌آید.*

*معلمانی که سال‌هاست زیر فشار سانسور، بی‌احترامی و فقر خم نشده‌اند، حالا قرار است مأمور کنترل عفاف و حجاب شوند؟* 

*در مدارسی که حتی صندلی سالم ندارند؟* 

*قرار است در مدرسه‌ای که تخته‌اش پوسیده، دانش‌آموز را به‌ خاطر روسری باز توبیخ کنند؟* 

*این مضحکه نیست، جنایت آموزشی‌ست.*

*و بدتر از همه، این‌که این نقشه‌ی امنیتی، با نام آموزش به خورد مردم داده می‌شود.* 

*آن‌هم در حالی‌که حتی شورای عالی امنیت ملی لایحه حجاب را متوقف کرده، اما وزارت آموزش و پرورش دولت پزشکیان – همان رئیس‌ جمهوری که وعده داده بود «گشت ارشاد را جمع می‌کنم» -خودش پیش‌دستی کرده و نسخه‌ی گسترده‌تری از آن را به مدارس آورده است.*

*این سیاست نه‌فقط اعتماد عمومی را به آموزش نابود می‌کند، بلکه مدرسه را به کارگاه تولید خشم بدل می‌سازد.* 

*نسلی که در کودکی با پلیس مواجه شود، در بزرگسالی هرگز به هیچ میز مذاکره‌ای اعتمادنخواهد ‌ کرد.*

*مدرسه پادگان نیست.* 
*معلم پاسدار نیست.* 
*آموزش سرکوب نیست.* 

*اما اگر شما همه‌ی این‌ها رادرهم بیامیزید، آن‌چه می‌کارید، بذر طغیان است.* 

*و آن‌که بذر طغیان بکارد، باید آماده‌ی درو کردن عصیان باشد.*

       شنبه 
۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
https://t.me/ghalamemoalem

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر