از دیکتاتوری عمامه تا دیکتاتوری تاج؛ چرا رضا پهلوی راه آزادی نیست
مقدمه
در روزهای اخیر، رضا پهلوی در چندین نشست خبری و مصاحبه رسانهای در پاریس و فرانسه، بار دیگر خود را در جایگاه «رهبر آینده ایران» قرار داد و مدعی شد که جمهوری اسلامی در آستانه سقوط قرار دارد و او آماده بازگشت به ایران است. این مواضع در حالی بیان میشود که در چهار دهه گذشته، هیچ نهاد مردمی، جنبش دادخواهانه، تشکل صنفی و شوراهای مستقل، پهلوی را بهعنوان نماینده خود برنگزیدهاند.
با نگاهی تحلیلی و سیاسی،باید ابعاد خطرناک این رویکرد، پشت پرده تبلیغات رسانهای و پیامدهای آن برای آینده ایران بررسی شود.
۱. خودخواندگی و مصادره صدای مردم
یکی از اصلیترین اشکالات در موضعگیریهای اخیر رضا پهلوی، ادعای نمایندگی مردم ایران بدون مشروعیت دموکراتیک و شوراهای مردمی است. پهلوی بدون آنکه در میدان نبرد مردم علیه استبداد مذهبی حضور داشته باشد و بدون آنکه از سوی جنبشهای کارگری، زنان، دانشجویان و اقوام و زندانیان سیاسی پشتیبانی شود، خود را در نقش رهبر جنبش معرفی میکند.
جنبشهای اعتراضی ۱۴۰۱، آبان ۹۸، دی ۹۶ و پیش از آن، بارها نشان دادهاند که شعار محوریشان نه به استبداد دینی و سلطنتی است:
«مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر»
۲. مماشات با نیروهای سرکوب و تطهیر جانیان
در اظهارات اخیر، رضا پهلوی از نیروهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی میخواهد که «راه خود را از حکومت جدا کنند» و وعده میدهد که برایشان «کانال ارتباطی امن» و «جایگاهی در آینده کشور» فراهم خواهد بود. این موضعگیری عملاً آشتی با نیروهای سرکوب و بخشیدن خون شهدا و قربانیان استبداد مذهبی است.
جنبش دادخواهی، مادران آبان، خانوادههای جنبش مهسا و هزاران زندانی سیاسی، مطالبهای روشن دارند:
محاکمه و پاسخگویی آمران و عاملان جنایت، بدون استثناء.
هر گونه معامله و مصالحه با جانیان، خیانت به خونهای به زمین ریخته و آرمان آزادی است.
۳. سابقه پروژههای شکستخورده و فریبکارانه
نکته مهمی که نباید از آن غفلت کرد، سابقه طولانی پروژههای بیریشه و نمایشی رضا پهلوی در طول این سالهاست. او در بزنگاههای مهم، با پروژههایی نمایشی و بیاثر، جنبشهای مردمی را منحرف و فضای مطالبهمحور را پاسیو کرده است:
پروژه شورای جورج تان: در اوج خیزشها، با چند مأمور امنیتی سابق و چهرههای بیاعتبار یک «شورای مدیریت گذار» سرهم کرد که بعد از چند ماه متلاشی شد.
طرح ققنوس: تحت عنوان «بازسازی ایران» یک شوی رسانهای دیگر راه انداخت که هیچگاه کوچکترین طرح اجرایی و علمی ارائه نداد و صرفاً به دور همی مهرههای امنیتی و حاشیهنشینان پهلویچی محدود ماند.
کارزار وکالت: با هزینه و تبلیغات سنگین در سال ۱۴۰۱، کارزار بهاصطلاح وکالت گرفت که بهسرعت لو رفت از دل لابیهای اماراتی، سعودی و اسراییلی بیرون آمده و بدنه جنبش اعتراضی آن را پس زد.
هر بار این پروژهها تنها موجب سرخوردگی بخشی از مردم و تضعیف فضای انقلابی و خیابانی شد.
۴. بیکفایتی شخصی و شکست در مدیریت کوچکترین نهاد
نکته تأسفبارتر آنکه رضا پهلوی حتی در زندگی شخصی و اداره کوچکترین حلقه اطراف خود نیز عاجز بوده است.
زندگی خانوادگیاش با رسواییهایی از جمله رابطه همسرش با مربی شخصی و درز آن در رسانهها، سالهاست دستمایه تمسخر و نشانه فقدان اقتدار شخصیتی او شده است.
کسی که توان اداره زندگی شخصی، خانواده و پروژههای محدود خود را ندارد، چگونه داعیهدار مدیریت یک ایران پساانقلابی و بازسازی یک کشور بحرانزده خواهد بود؟
۵. همدستی با رسانههای وابسته و بیاعتنایی به مطالبات اجتماعی
رسانههایی چون ایران اینترنشنال، منوتو، بیبیسی فارسی و صدای آمریکا، در سالهای گذشته هیچگاه تریبون جنبشهای عدالتخواه، کارگری، زنان، اقوام و زندانیان سیاسی نبودهاند. این شبکهها اغلب در چارچوب منافع سیاسی قدرتهای منطقهای و غربی حرکت میکنند و همواره تلاش کردهاند مبارزات مردمی را بهسمت شعارهای سلطنتطلبانه و وابستهگرایانه منحرف کنند.
رضا پهلوی نیز بهجای پرداختن به مطالباتی چون آزادی زندانیان سیاسی، لغو اعدام، عدالت طبقاتی و جنسیتی، آزادی تشکلهای کارگری و حقوق اقوام و اقلیتها، تمرکز خود را صرف مسأله قدرت سیاسی و بازگشت سلطنت کرده است.
۶. خطر بازتولید دیکتاتوری مدرن
تجربه سلطنت پهلوی مملو از اعدام، شکنجه، سرکوب اقوام، زندان روشنفکران، قتل معترضان، توقیف مطبوعات و اختناق بود.
رضا پهلوی هرگز از این گذشته سیاه عذرخواهی نکرد و همان عوامل دوران پدرش را در کنار خود دارد؛ امروز نیز با وعده تطهیر نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در حال ساختن ائتلافی از عناصر سرکوب پهلوی و جمهوری اسلامی است.
#مهساـامینی
#زن_زندگی_آزادی
https://t.me/ghalamemoalem
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر