پیام رسیده
به
هفته قلم معلم
موضوع : حمله خارجی به ایران
🖍🖍🖍🖍🖍🖍
این استدلال که مخالفت با حملهی خارجی به ایران ناشی از «سندرم استکهلم» است، از چند جهت غلط و گمراهکننده است.
۱. مقایسه نادرست (مغالطهی قیاس معالفارق)
سندرم استکهلم پدیدهای روانشناختی است که در آن فردی که بهطور مستقیم توسط گروگانگیر تهدید شده، در شرایط استیصال شدید و بدون راه فرار، به طور ناخودآگاه با گروگانگیر همدلی میکند.
🔹 اما مردم ایران یا کسانی که با رژیم جمهوری اسلامی مخالفاند، اما با حملهی خارجی هم مخالفاند، لزوماً در چنین وضعیتی نیستند.
🔸 آنها ممکن است آگاهانه و با شناخت سیاسی، میان دو شر یکی را کمتر شر میدانند: حکومت سرکوبگر داخلی یا تجاوز نظامی خارجی با تبعات انسانی و سیاسی فاجعهبار.
۲. نادیدهگرفتن عاملیت سیاسی مردم (مغالطهی تحقیر غیرمستقیم)
اتهام زدن به مردم یا روشنفکرانی که مخالف جنگاند، با عنوان «سندرم استکهلم»، نوعی بیاعتنایی به توان تحلیل و تصمیمگیری مستقل آنان است. گویی تنها گزینهی عقلانی حمایت از بمباران کشورشان است، و هر مخالفتی، بیمارگونه است.
این نگاه، مردم را به قربانیان بیفهم و غیرعاقل تقلیل میدهد که فقط در صورت پذیرش «نجات به زور بمب» میتوانند نجات یابند.
۳. تجربههای تاریخی متضاد
تاریخ نشان داده که حملهی خارجی به بهانهی نجات مردم، معمولاً فاجعهبار بوده:
• عراق: حملهی آمریکا برای «آزادی مردم از دست صدام» به جنگ داخلی، داعش، و مرگ صدها هزار نفر انجامید.
• افغانستان: حضور نظامی آمریکا به نام نجات زنان و مردم، در نهایت طالبان را دوباره به قدرت رساند.
• لیبی: سرنگونی قذافی توسط ناتو باعث فروپاشی دولت مرکزی و جنگهای قبیلهای شد.
🔴 بنابراین، بسیاری از ایرانیان بر اساس عقلانیت سیاسی میگویند:
«ما با جمهوری اسلامی مخالفیم، اما با جنگ خارجی و بمباران ایران هم مخالفیم، چون نه تنها آزادی نمیآورد، بلکه احتمالاً وضعیت را بدتر و ویرانتر میکند.»
۴. مغالطهی دوگانهی کاذب: یا جنگ یا تسلیم
طرفداران حمله میگویند: «اگر با حمله مخالفی، یعنی با رژیم موافقی.»
اما واقعیت این است که بسیاری از مخالفان حمله، خواهان گذار از جمهوری اسلامی از درون جامعه و با ابزارهای مدنی، سیاسی، یا حتی نافرمانی داخلی هستند، نه از راه موشک و بمب.
🔹 این نگاه یعنی:
«نه جمهوری اسلامی، نه مداخلهی نظامی خارجی»
نه «عاشق دیکتاتور بودن» است، نه «تسلیم شدن».
استفاده از مفهوم «سندرم استکهلم» برای بیاعتبارکردن مخالفان جنگ، مغالطهآمیز، بیاحترام، و خطرناک است. این استدلال میکوشد انسانهای عاقل، آگاه و منتقد را بیمار روانی جلوه دهد، و از تحلیل واقعی وضعیت سیاسی و تاریخی فرار کند.
مخالفت با جنگ، نه عشق به رژیم است، نه بیماری. بلکه میتواند نشانهای از عقل، مسئولیتپذیری، و آگاهی تاریخی باشد.
هفته نامه قلم معلم
پنجشنبه
۲۹ خرداد ۱۴۰۴،
https://t.me/ghalamemoalem
https://chat.whatsapp.com/KUIIQQVSlp1DbFqWui5pSk
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر