↙️دیکتاتور ها با فشار مستمر کوتاه
می آیند
🖌🖌🖌🖌🖌
۱. دیکتاتورها در آغاز، چون کوه سختی جلوه میکنند تا هیچکس به تغییر امید نبندد.
۲. اما قدرتشان بیش از آنکه واقعی باشد، سایهای از ترس و فریب است.
۳. فشار مستمر مردم، همان تیشهای است که آرامآرام این کوه را میتراشد.
۴. هر صدای معترضی که خاموش نشود، ضربهای بر ستونهای استبداد است.
۵. حاکمان مستبد، برای حفظ تخت خود، ناگزیر گام به عقب میگذارند.
۶. این عقبنشینیها نشانهی آغاز فروپاشی اقتدار پوشالی آنهاست.
۷. تاریخ بارها ثابت کرده است که مقاومت مداوم، حتی سرسختترین دیکتاتورها را به زانو درآورده است.
👈🏽بارها چه به صورت پیام صوتی و چه به شکل مکتوب تأکید کردهام که اولویت نخست باید آزادی زندانیان باشد.
اگر چنین اقدامی صورت میگرفت،
حتی با وجود هزینههای سنگینی که پرداخت میکردیم، اعتراضات ادامه پیدا میکرد و حکومت ناچار میشد در برابر دستگیری و اخراجها هزینه بیشتری بپردازد.
👈🏽از ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ ، شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان با نفوذ افرادی
در داخل تشکل ها هستند ،
👈🏽 برخی همکاران آنها می شناسند به تشکلها القا کردند که:
«حفظ شورای هماهنگی فرهنگیان اوجب واجبات است»؛
👈🏽همانگونه که حکومت میگوید «حفظ حکومت اوجب واجبات است».
اعتصاب و تجمع برای آزادی زندانیان و اخراجی های معلم کار جدی نکردند
⏪ این سیاست باعث شد اعتبار شورای هماهنگی فرهنگیان ، که پیشتر کاهش یابد .
بهخاطر تعدادی بیشماری از همکاران
اخراج - انفصال خدمت - کاهش رتبه - بازنشستگی قبل موعد شده اند
شورای هماهنگی فرهنگیان یک اعتصاب و تجمع نکرده است.
⏪ متأسفانه تا زمانی که سیاست «حفظ شورا اوجب واجبات است» ادامه داشته باشد، روند دستگیریها و اخراجها نیز ادامه
خواهد یافت؛ زیرا در برابر این سیاست، مخالفت و مقاومت جدیای وجود ندارد.
دیکتاتور ها با فشار مستمر کوتاه می آیند
وظیفه معلمان است فشار به شورای هماهنگی تشکل های صنفی فشار آورند تا تغییر ردش دهد.
هفته نامه قلم معلم
سه شنبه
۸ مهر ماه ۱۴۰۴
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
https://t.me/ghalamemoalem
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode
۱۴۰۴ مهر ۸, سهشنبه
۱۴۰۴ مهر ۷, دوشنبه
پائز و تولدی دیگر
۱۷۰- پاییز و تولدی دیگر
شهریور ۷۴ هیات روسی در سفر خود به ایران، قرارداد تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر را امضاء کرد. این نیروگاه نخستین تاسیسات هستهای ایران است که از گونه ی راکتور آب فشرده با ظرفیت تولید ۱۰۲۴ مگاوات برق است. ساخت این نیروگاه در سال ۵۴ به دستور محمدرضا پهلوی توسط شرکت زیمنس آلمان آغاز شد ولی با انقلاب ۵۷ ساخت آن متوقف شد. تکمیل این نیروگاه پس از تمدید قرارداد تا سال ۹۰ طول کشید.
در ۲۸ شهریور ۷۴ یک فروند هواپیمای بوئینگ ۷۰۷ از مسیر تهران- کیش ربوده شد و در یک پایگاه نظامی اسرائیل فرود آمد. اسرائیل هرگونه ارتباط با رباینده را که یک ایرانی به نام رضا جباری بود را رد کرد و رباینده از اسرائیل درخواست پناهندگی کرد.
من در مهرماه ۷۴ آخرین ماه بارداری سومین فرزندم را می گذراندم. از انتهای سه ماهگی که فهمیدم باردار هستم تا پایان ماه نهم لازم نبود مانتویی مخصوص بارداری تهیه کنم و همان مانتوهای گشاد که سر شانه های اپل داشت را می پوشیدم.!! قرار بود برای زایمان به شهرستان و نزد مادرم بروم. از سه ماهگی به بعد نزد دکتر حاذق و با سابقه ای که در همین شهرستان می شناختم می رفتم. از دکتر خواستم تا من را سزارین کند تا برای زایمان درد نکشم و کاری کند که من دیگر باردار نشوم. دکتر گفت:« هنگام سزارین من لوله های تخمدان را می بندم.»
زمان عمل سزارین و بیمارستان را هم معین کرد. از صندوق تعاون منطقه مبلغی قرض گرفتم.
چون قرار بود من در ۲۲ مهرماه سزارین کنم، آموزش و پرورش ابتدا من را در تاریخ ۴ مهر به دبیرستان ارشاد به عنوان دبیر معرفی کرد و بعد با ابلاغ دیگری در تاریخ ۹ مهرماه مرا به عنوان متصدی امور دفتری با حفظ سمت دبیری به دبیرستان … معرفی کرد.
روز ۲۱ مهر ۷۴ مسئولیت پسر دوم را به پسر اولم سپردیم و محمد من را با ماشین «رنو» ی خودمان به شهرستان برد و صبح روز ۲۲ مهر به بیمارستان رساند و مراحل اداری بستری شدن من را انجام داد.خانم های پرستار پس از انجام امور اولیه پزشکی، حدود ظهر من را به اتاق منتقل کردند. **در اتاق عمل، پزشک متخصص بیهوشی داروهایی را با سرنگ به دستم تزریق کرد و پس از چند لحظه از من خواست تا اعدادی را بشمارم. من شروع به شمردن کردم و نمی دانم تا چند شمردم دیگر چیزی نفهمیدم.
وقتی چشمان خود را باز کردم مادرم را کنار خود دیدم. او با خوشحالی به خانم پرستاری که چند متر دورتر بالای سر مریض دیگر ایستاده بود گفت:« خانم پرستار دخترم به هوش آمد.» خانم پرستار به سمت من آمد و پس از یکی دو سوال از من گفت« اینجا اتاق پس از عمل است و حالا که به هوش آمدی شما را به همان اتاق اولی که بستری شدی برمی گردانیم.» من سراغ نوزادم را از او گرفتم و پس از اطمینان از سلامتی او گفتم:« پسر بود یا دختر؟» خانم پرستار جواب داد:« مگر جنسش را تعیین نکرده بودید؟ پسر است. یک پسر قشنگ.»**
راستش را بخواهید من به این دلیل که هیچ یک از علائمی را که در هنگام بارداری دو پسرم تجربه کرده بودم را در این بارداری نداشتم، فکر می کردم دختر است. به همین خاطر کنجکاو نشدم تا برای تعیین جنسیت او سونوگرافی انجام دهم.
وقتی من را به اتاق خودم برگرداندند محمد با یک سبد گل به استقبالم آمد و همان روز به تهران برگشت.
بعد از سه روز بستری در بیمارستان، دکتر من را مرخص کرد. محمد با پسرها از تهران آمدند. محمد گوسفندی را قربانی کرد و باز با پسرها به تهران برگشت. من دو هفته نزد مادرم بودم. خوشبختانه عمل من به دلیل مهارت و دلسوزی دکتر خوب انجام شده بود و مسیر بهبودی زود طی شد. در پایان دو هفته محمد و پسرانم به دنبالم آمدند. من از مادرم خواستم تا با ما به تهران بیاید. او پذیرفت و همگی به تهران آمدیم.
https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
شهریور ۷۴ هیات روسی در سفر خود به ایران، قرارداد تکمیل نیروگاه اتمی بوشهر را امضاء کرد. این نیروگاه نخستین تاسیسات هستهای ایران است که از گونه ی راکتور آب فشرده با ظرفیت تولید ۱۰۲۴ مگاوات برق است. ساخت این نیروگاه در سال ۵۴ به دستور محمدرضا پهلوی توسط شرکت زیمنس آلمان آغاز شد ولی با انقلاب ۵۷ ساخت آن متوقف شد. تکمیل این نیروگاه پس از تمدید قرارداد تا سال ۹۰ طول کشید.
در ۲۸ شهریور ۷۴ یک فروند هواپیمای بوئینگ ۷۰۷ از مسیر تهران- کیش ربوده شد و در یک پایگاه نظامی اسرائیل فرود آمد. اسرائیل هرگونه ارتباط با رباینده را که یک ایرانی به نام رضا جباری بود را رد کرد و رباینده از اسرائیل درخواست پناهندگی کرد.
من در مهرماه ۷۴ آخرین ماه بارداری سومین فرزندم را می گذراندم. از انتهای سه ماهگی که فهمیدم باردار هستم تا پایان ماه نهم لازم نبود مانتویی مخصوص بارداری تهیه کنم و همان مانتوهای گشاد که سر شانه های اپل داشت را می پوشیدم.!! قرار بود برای زایمان به شهرستان و نزد مادرم بروم. از سه ماهگی به بعد نزد دکتر حاذق و با سابقه ای که در همین شهرستان می شناختم می رفتم. از دکتر خواستم تا من را سزارین کند تا برای زایمان درد نکشم و کاری کند که من دیگر باردار نشوم. دکتر گفت:« هنگام سزارین من لوله های تخمدان را می بندم.»
زمان عمل سزارین و بیمارستان را هم معین کرد. از صندوق تعاون منطقه مبلغی قرض گرفتم.
چون قرار بود من در ۲۲ مهرماه سزارین کنم، آموزش و پرورش ابتدا من را در تاریخ ۴ مهر به دبیرستان ارشاد به عنوان دبیر معرفی کرد و بعد با ابلاغ دیگری در تاریخ ۹ مهرماه مرا به عنوان متصدی امور دفتری با حفظ سمت دبیری به دبیرستان … معرفی کرد.
روز ۲۱ مهر ۷۴ مسئولیت پسر دوم را به پسر اولم سپردیم و محمد من را با ماشین «رنو» ی خودمان به شهرستان برد و صبح روز ۲۲ مهر به بیمارستان رساند و مراحل اداری بستری شدن من را انجام داد.خانم های پرستار پس از انجام امور اولیه پزشکی، حدود ظهر من را به اتاق منتقل کردند. **در اتاق عمل، پزشک متخصص بیهوشی داروهایی را با سرنگ به دستم تزریق کرد و پس از چند لحظه از من خواست تا اعدادی را بشمارم. من شروع به شمردن کردم و نمی دانم تا چند شمردم دیگر چیزی نفهمیدم.
وقتی چشمان خود را باز کردم مادرم را کنار خود دیدم. او با خوشحالی به خانم پرستاری که چند متر دورتر بالای سر مریض دیگر ایستاده بود گفت:« خانم پرستار دخترم به هوش آمد.» خانم پرستار به سمت من آمد و پس از یکی دو سوال از من گفت« اینجا اتاق پس از عمل است و حالا که به هوش آمدی شما را به همان اتاق اولی که بستری شدی برمی گردانیم.» من سراغ نوزادم را از او گرفتم و پس از اطمینان از سلامتی او گفتم:« پسر بود یا دختر؟» خانم پرستار جواب داد:« مگر جنسش را تعیین نکرده بودید؟ پسر است. یک پسر قشنگ.»**
راستش را بخواهید من به این دلیل که هیچ یک از علائمی را که در هنگام بارداری دو پسرم تجربه کرده بودم را در این بارداری نداشتم، فکر می کردم دختر است. به همین خاطر کنجکاو نشدم تا برای تعیین جنسیت او سونوگرافی انجام دهم.
وقتی من را به اتاق خودم برگرداندند محمد با یک سبد گل به استقبالم آمد و همان روز به تهران برگشت.
بعد از سه روز بستری در بیمارستان، دکتر من را مرخص کرد. محمد با پسرها از تهران آمدند. محمد گوسفندی را قربانی کرد و باز با پسرها به تهران برگشت. من دو هفته نزد مادرم بودم. خوشبختانه عمل من به دلیل مهارت و دلسوزی دکتر خوب انجام شده بود و مسیر بهبودی زود طی شد. در پایان دو هفته محمد و پسرانم به دنبالم آمدند. من از مادرم خواستم تا با ما به تهران بیاید. او پذیرفت و همگی به تهران آمدیم.
https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
۱۴۰۴ مهر ۶, یکشنبه
نظرسنجی آینده ری قبل از انقلاب
پیام رسیده
به
هفته نامه قلم معلم
نظر سنجی آینده نگری قبل از انقلاب
🖍🖍🖍🖍🖍
🌹🌷 *صدایی که هرگز شنیده نشد!*
ايرانى كه شاه نخواست ببينه..و سرنگون شد.
"در سال ۱۳۵۳، ۴ سال پیش از انقلاب ۵۷ ، پروژهای بیسابقه در ایران کلید خورد: «طرح آیندهنگری» باهدف شناخت افکار عمومی نگرش ها و ارزشهای مردم ایران به اجرا درآمد.
مجریان طرح دو نفر از جامعهشناسان برجسته کشور:آقایان دکتر مجید تهرانیان دانش آموخته دانشگاه هاروارد و دکتر علی اسدی از سوربن پاریس بودند.
اجرای طرح با همکاری مرکز تحقیقات و توسعه رادیو و تلویزیون ملی ایران بود.که دوسال بطول انجامید.
رضا قطبی، مدیر وقت رادیو و تلویزیون، پس از شنیدن ایده از دکتر تهرانیان، با این طرح ملی «آیندهنگری» موافقت کرد.
طرح، شامل نظرسنجی ملی، مصاحبههای عمقی و تجزیه تحلیل دادهها با همکاری گروهی از محققان جامعه شناسی در مرکز ملی مطالعات علمی(CNRS) فرانسه بود.
پروژه در ۲۳ شهر و ۵۲ روستا، با جامعه آماری گستردهای انجام شد: ۶۰۰۰ نفر از مخاطبان بالقوه رسانه، ۸۰۰ چهره فرهنگی و سیاسی، ۳۰۰۰ کارمند رادیو تلویزیون، انجام شد.
تجزیه و تحلیل دادهها توسط مین کامپوترهای CNRS در فرانسه انجام و نتایج به ایران بازگشت.
نتایج، حیرتانگیز بود. تضادی آشکار میان افکار عمومی و تصویری که حکومت شاه از جامعه داشت به چشم می خورد.
مردم، درگیر شکاف فرهنگی، فقر آموزشی، نارضایتی سیاسی و گرایش روزافزون به مذهب بودند.
در همان سالها، محمدرضا پهلوی از رشد اقتصادی و آینده درخشان ایران و دروازه تمدن سخن میگفت. اما پروژه آیندهنگری نشان داد توسعه اقتصادی به تنهایی کافی نیست. جامعه، از لحاظ فرهنگی و اجتماعی، آمادگی این تغییرات سریع را هرگز نداشت.
🔸فقط ۳۴٪ خانوادهها تلویزیون داشتند، تنها ۴۵٪ باسواد بودند و ۷۵٪ مردان با کار زنان خارج از منزل مخالف بودند. ۷۴٪ مرجع تصمیمگیری خانواده را پدر، پدربزرگ و مادر بزرگ میدانستند؛ نه مادر. *جامعهای عمیقاً مردسالار و سنتی.*
🔺در چنین فضایی، برنامههای هنری مدرن تلویزیون با جامعه ارتباط نمیگرفت.
دکتر علی اسدی می نویسد:
حتی روشنفکران با پخش برنامه آموزشی «باله» ارتباط نمیگرفتند.
🔻درحالیکه بیش از ۲۳٪ مردم سینما را حرام میدانستند.*
آمار تکاندهنده بود: ۴۲٪ حتی هفتهای یکبار هم حمام نمیرفتند، *تنها ۹٪ مردم مرتب کتاب میخواندند* و ۳۲٪ میگفتند حتی یک جلد کتاب هم در خانه ندارند. *جامعه، از نظر سواد رسانهای و فرهنگی، در نقطه بحرانی* بود.
❇️در چنین شرایطی در برابر موج برنامه های مدرن ، مذهب به پناهگاه تبدیل شد: ۹۴٪ مردمان این مطالعه می گفتند که نماز میخواندند، و ۷۹٪ روزه میگرفتند و به کردار مذهبی اهمیت می دادند.
❇️تعداد مساجد در تهران طی سه سال از ۷۰۰ به ۱۱۴۰ رسید.* فروش کتابهای مذهبی از ۱۰٪ به ۳۳٪ افزایش یافت.
پرویز نیکخواه، از مدیران رادیو تلویزیون، گفت: «در جوامع مدرن، با شتاب گرفتن برنامه توسعه، از تعداد طلاب کم میشود. اما در ایران برعکس است.»
او و هرمز مهرداد نسبت به رشد گرایشهای مذهبی و بیاعتمادی عمومی به نظام هشدارهاى جدى دادند.
🔸در پروژه آیندهنگری مشخص شد فقط ۳۰٪ مردم در انتخابات مجلس و ۲۳٪ در انتخابات محلی شرکت کرده بودند. ۷۷٪ پاسخدهندگان اصلاً نمیدانستند مشکل مملکت چیست. مردم، بهشدت از سیاست بیگانه شده بودند.
🔴حدود ۹۰٪ دانشجویان، سیاستمداران را ناصالح میدانستند. ۵۰٪ آنها، بزرگترین مشکل کشور را نابرابری، فساد و بیعدالتی میدانستند. اما سیستم سیاسی شاه اصلاً گوش نمیداد. حتی هشدارهای درون حکومتی را هم نادیده گرفته مى شد.
🔻کنستانتین مژلومیان؛اقتصاد دان و معاون ارمنیتبار سازمان برنامه و بودجه، در جلسهای با حضور شاه فریاد زد: *«با این کارها انقلاب میشود. این پولها پا در میآورند و به خیابان میآیند.»*
شاه پاسخ داد: «در سازمان تو را گل میگیرم!» و این کار را کرد.
تهرانیان و اسدی هشدار دادند: «ما گرفتار توسعهی نامتوازنایم.»
*توسعه اقتصادی شتابان، بدون زیرساخت فرهنگی،بیاعتمادی، نابرابری و سنتگرایی جامعه، زمینه انفجار بود*.
اما در جسه ای که برای تشریح این طرح تحت عنوان: *همایش شیراز در سال ۵۴* برگزار شد حکومت به جای گوش دادن به پیام این پژوهش ملی، نتایج این نظرسنجی را «غربزده» و ترسو خواند و کار نظرسنجی با پرسشنامه را بی محتوا تلقی کرد.
🔴در سالهای ۵۳-۵۴ جامعهای شکل گرفته بود که هم رفاه اقتصادی و پیشرفت میخواست، هم دل در گرو سنت داشت، هم از سیاست فاصله گرفته بود، هم به مذهب پناه برده بود، و هم فاقد نهادهای مدنی، احزاب برای مشارکت سیاسی بود. نتیجه آن در گرفتن انقلابی تمام عیار برای دگرگونی ساختارهای فرهنگی ؛ اقتصادی و سیاسی شد. شاه مغلوب تفكرات اشتباه خود از مردم ايران در دهه ٥٠ شمسى ايران شد."
ايا دوباره چنین خواهد شد
به
هفته نامه قلم معلم
نظر سنجی آینده نگری قبل از انقلاب
🖍🖍🖍🖍🖍
🌹🌷 *صدایی که هرگز شنیده نشد!*
ايرانى كه شاه نخواست ببينه..و سرنگون شد.
"در سال ۱۳۵۳، ۴ سال پیش از انقلاب ۵۷ ، پروژهای بیسابقه در ایران کلید خورد: «طرح آیندهنگری» باهدف شناخت افکار عمومی نگرش ها و ارزشهای مردم ایران به اجرا درآمد.
مجریان طرح دو نفر از جامعهشناسان برجسته کشور:آقایان دکتر مجید تهرانیان دانش آموخته دانشگاه هاروارد و دکتر علی اسدی از سوربن پاریس بودند.
اجرای طرح با همکاری مرکز تحقیقات و توسعه رادیو و تلویزیون ملی ایران بود.که دوسال بطول انجامید.
رضا قطبی، مدیر وقت رادیو و تلویزیون، پس از شنیدن ایده از دکتر تهرانیان، با این طرح ملی «آیندهنگری» موافقت کرد.
طرح، شامل نظرسنجی ملی، مصاحبههای عمقی و تجزیه تحلیل دادهها با همکاری گروهی از محققان جامعه شناسی در مرکز ملی مطالعات علمی(CNRS) فرانسه بود.
پروژه در ۲۳ شهر و ۵۲ روستا، با جامعه آماری گستردهای انجام شد: ۶۰۰۰ نفر از مخاطبان بالقوه رسانه، ۸۰۰ چهره فرهنگی و سیاسی، ۳۰۰۰ کارمند رادیو تلویزیون، انجام شد.
تجزیه و تحلیل دادهها توسط مین کامپوترهای CNRS در فرانسه انجام و نتایج به ایران بازگشت.
نتایج، حیرتانگیز بود. تضادی آشکار میان افکار عمومی و تصویری که حکومت شاه از جامعه داشت به چشم می خورد.
مردم، درگیر شکاف فرهنگی، فقر آموزشی، نارضایتی سیاسی و گرایش روزافزون به مذهب بودند.
در همان سالها، محمدرضا پهلوی از رشد اقتصادی و آینده درخشان ایران و دروازه تمدن سخن میگفت. اما پروژه آیندهنگری نشان داد توسعه اقتصادی به تنهایی کافی نیست. جامعه، از لحاظ فرهنگی و اجتماعی، آمادگی این تغییرات سریع را هرگز نداشت.
🔸فقط ۳۴٪ خانوادهها تلویزیون داشتند، تنها ۴۵٪ باسواد بودند و ۷۵٪ مردان با کار زنان خارج از منزل مخالف بودند. ۷۴٪ مرجع تصمیمگیری خانواده را پدر، پدربزرگ و مادر بزرگ میدانستند؛ نه مادر. *جامعهای عمیقاً مردسالار و سنتی.*
🔺در چنین فضایی، برنامههای هنری مدرن تلویزیون با جامعه ارتباط نمیگرفت.
دکتر علی اسدی می نویسد:
حتی روشنفکران با پخش برنامه آموزشی «باله» ارتباط نمیگرفتند.
🔻درحالیکه بیش از ۲۳٪ مردم سینما را حرام میدانستند.*
آمار تکاندهنده بود: ۴۲٪ حتی هفتهای یکبار هم حمام نمیرفتند، *تنها ۹٪ مردم مرتب کتاب میخواندند* و ۳۲٪ میگفتند حتی یک جلد کتاب هم در خانه ندارند. *جامعه، از نظر سواد رسانهای و فرهنگی، در نقطه بحرانی* بود.
❇️در چنین شرایطی در برابر موج برنامه های مدرن ، مذهب به پناهگاه تبدیل شد: ۹۴٪ مردمان این مطالعه می گفتند که نماز میخواندند، و ۷۹٪ روزه میگرفتند و به کردار مذهبی اهمیت می دادند.
❇️تعداد مساجد در تهران طی سه سال از ۷۰۰ به ۱۱۴۰ رسید.* فروش کتابهای مذهبی از ۱۰٪ به ۳۳٪ افزایش یافت.
پرویز نیکخواه، از مدیران رادیو تلویزیون، گفت: «در جوامع مدرن، با شتاب گرفتن برنامه توسعه، از تعداد طلاب کم میشود. اما در ایران برعکس است.»
او و هرمز مهرداد نسبت به رشد گرایشهای مذهبی و بیاعتمادی عمومی به نظام هشدارهاى جدى دادند.
🔸در پروژه آیندهنگری مشخص شد فقط ۳۰٪ مردم در انتخابات مجلس و ۲۳٪ در انتخابات محلی شرکت کرده بودند. ۷۷٪ پاسخدهندگان اصلاً نمیدانستند مشکل مملکت چیست. مردم، بهشدت از سیاست بیگانه شده بودند.
🔴حدود ۹۰٪ دانشجویان، سیاستمداران را ناصالح میدانستند. ۵۰٪ آنها، بزرگترین مشکل کشور را نابرابری، فساد و بیعدالتی میدانستند. اما سیستم سیاسی شاه اصلاً گوش نمیداد. حتی هشدارهای درون حکومتی را هم نادیده گرفته مى شد.
🔻کنستانتین مژلومیان؛اقتصاد دان و معاون ارمنیتبار سازمان برنامه و بودجه، در جلسهای با حضور شاه فریاد زد: *«با این کارها انقلاب میشود. این پولها پا در میآورند و به خیابان میآیند.»*
شاه پاسخ داد: «در سازمان تو را گل میگیرم!» و این کار را کرد.
تهرانیان و اسدی هشدار دادند: «ما گرفتار توسعهی نامتوازنایم.»
*توسعه اقتصادی شتابان، بدون زیرساخت فرهنگی،بیاعتمادی، نابرابری و سنتگرایی جامعه، زمینه انفجار بود*.
اما در جسه ای که برای تشریح این طرح تحت عنوان: *همایش شیراز در سال ۵۴* برگزار شد حکومت به جای گوش دادن به پیام این پژوهش ملی، نتایج این نظرسنجی را «غربزده» و ترسو خواند و کار نظرسنجی با پرسشنامه را بی محتوا تلقی کرد.
🔴در سالهای ۵۳-۵۴ جامعهای شکل گرفته بود که هم رفاه اقتصادی و پیشرفت میخواست، هم دل در گرو سنت داشت، هم از سیاست فاصله گرفته بود، هم به مذهب پناه برده بود، و هم فاقد نهادهای مدنی، احزاب برای مشارکت سیاسی بود. نتیجه آن در گرفتن انقلابی تمام عیار برای دگرگونی ساختارهای فرهنگی ؛ اقتصادی و سیاسی شد. شاه مغلوب تفكرات اشتباه خود از مردم ايران در دهه ٥٠ شمسى ايران شد."
ايا دوباره چنین خواهد شد
شورای هماهنگی فرهنگیان ایران تبدیل به کارخانه بیانیه
https://x.com/khaksari902/status/1972375109685125613?t=gx1M8s9ThGwAXVvIcvIs8w&s=35
↙️حدود ۷ روز تا ۱۳ مهر / ۵ اکتبر، روز جهانی معلم باقی مانده است.بیش از ۳ سال است یک باند در شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان نفوذ کرده؛ این شورا عملاً به «کارخانه بیانیه» بدل شده و کاری جدی مثل اعتصاب برای زندانیان و اخراجیها نمیکند.حاصل کارشان فقط تبلیغات و انشعاب بوده است.
↙️حدود ۷ روز تا ۱۳ مهر / ۵ اکتبر، روز جهانی معلم باقی مانده است.بیش از ۳ سال است یک باند در شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان نفوذ کرده؛ این شورا عملاً به «کارخانه بیانیه» بدل شده و کاری جدی مثل اعتصاب برای زندانیان و اخراجیها نمیکند.حاصل کارشان فقط تبلیغات و انشعاب بوده است.
چند بار فریب می خوریم
https://x.com/khaksari902/status/1972267231557091649?t=pqksdAi3V_QnQZBDVl0FiA&s=35
👈🏽بعضی از ایرانیها انگار میخواهند چند بار از یک سوراخ گزیده شوند. شعارهای خمینی در پاریس یادتان رفته؟گفت حکومتی مثل فرانسه میسازیم بعد گفت خدعه کردم حالا دوباره فریب شعارهای رضا پهلوی را نخوریدکسی که حتی یک تشکل را اداره نکرده مگر ما آدم نداریم که باز بین بد و بدتر انتخاب کنیم؟
👈🏽بعضی از ایرانیها انگار میخواهند چند بار از یک سوراخ گزیده شوند. شعارهای خمینی در پاریس یادتان رفته؟گفت حکومتی مثل فرانسه میسازیم بعد گفت خدعه کردم حالا دوباره فریب شعارهای رضا پهلوی را نخوریدکسی که حتی یک تشکل را اداره نکرده مگر ما آدم نداریم که باز بین بد و بدتر انتخاب کنیم؟
«لحظهای که فردا ما را قضاوت خواهد کرد»🖌🖌🖍🖍🖍🖍🖍👈🏽اینک سرنوشتسازترین دمِ روزگار ماست؛ لحظهای که آیندگان آیینهٔ کردارمان را در دست خواهند گرفت و قضاوت خواهند کرد. اگر سکوت کنیم یا به خواب غفلت فرو رویم، بارِ ندامت بر دوشِ ما سنگینی خواهد کرد. خطر، بیخبر و بیوقفه در کمین است؛ عدمپاسخِ بهموقع میتواند هزینۀ گزافی بر فرهنگ و خانههای ما بگذارد.↙️تصور کنید سالها بعد، زمانی که خاکِ این سرزمین را ورق میزنند، خواهند خواند که ما چه کردیم: آیا ایستادیم تا نگهدار آنچه عزیز داشتیم باشیم،👈🏽 یا اجازه دادیم سرنوشت به دستان بیگانه نوشته شود؟ این پرسش نه یک فُرازِ شعاری، که فریادی است برای بیداری وجدان؛ فریادی که از هر گوشهٔ این خاک برمیآید.👈🏽وقت آن است که چشمها را باز کنیم، دستها را بهکارِ خرد و همدلی بسپاریم و نگذاریم ناامیدی، ما را به جزیرهٔ تنهایی و بیتفاوتی بکشاند. تجربهٔ دیروز میتواند معلمِ امروزِ ما باشد:↙️ از آموختههایمان پند گیریم، توانمان را نظم بخشیم و با فهم و هماندیشی برای ساختن فردایی شرافتمندانه تلاش کنیم.تاریخ از ما خواهد پرسید و پاسخِ ما، ورقِ آینده را رقم خواهد زد👈🏽پس هر زودتر به پاخیزیم تا دیر نشده است.👈🏽به پا خیز، ای فرزندِ این خاکِ پیرکه فردا تو را مینگرد ناگزیراگر چشم بربندی از روزگارشبِ بیستاره شود یادگاربه خون دلِ یاران قسم، سربلندکه فردا به دستان ما بستهبندز غفلت، مکن راهِ ویرانِ خویشکه تاریخ نخواند به جز ننگ و ریشدر این لحظهٔ سرخ، این بامدادنهالی بکاریم به یادِ نیادجهان گوش دارد به فریادِ مابه شُدّت، به آتش، به بیدادِ ماببین! هر که بیدار شد، جاودانبمانَد نشانش چو خورشیدمان یکشنبه ۶مهر ماه ۱۴۰۴https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_chttps://t.me/ghalamemoalemhttps://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
به پاخیز ای خاک پیر
👈🏽به پا خیز، ای فرزندِ این خاکِ پیر
که فردا تو را مینگرد ناگزیر
اگر چشم بربندی از روزگار
شبِ بیستاره شود یادگار
به خون دلِ یاران قسم، سربلند
که فردا به دستان ما بستهبند
ز غفلت، مکن راهِ ویرانِ خویش
که تاریخ نخواند به جز ننگ و ریش
در این لحظهٔ سرخ، این بامداد
نهالی بکاریم به یادِ نیاد
جهان گوش دارد به فریادِ ما
به شُدّت، به آتش، به بیدادِ ما
ببین! هر که بیدار شد، جاودان
بمانَد نشانش چو خورشیدمان
یکشنبه
۱۴۰۴ مهر ۴, جمعه
ادامه دیکتاتورها با اعدام و زندان
https://x.com/khaksari902/status/1971792345588023329?t=I6fITswTkZnqiqP-cpb8bw&s=35
🖍تجربه من میگوید:
اگر در این جمهوری غیراسلامی اعدام و زندان نبود، بیش از ۲۰ سال دوام نمیآورد.
این حکومت فاسد بدون سرکوب، حداکثر ۶ ماه بیشتر نمیماند.
دیکتاتورها با زندان و اعدام زندهاند.
انتخاب با شماست: ادامه گرسنگی یا آزادی؟ انتخاب کن تاکی ؟ سکوت اکثریت خاموش معترض
🖍تجربه من میگوید:
اگر در این جمهوری غیراسلامی اعدام و زندان نبود، بیش از ۲۰ سال دوام نمیآورد.
این حکومت فاسد بدون سرکوب، حداکثر ۶ ماه بیشتر نمیماند.
دیکتاتورها با زندان و اعدام زندهاند.
انتخاب با شماست: ادامه گرسنگی یا آزادی؟ انتخاب کن تاکی ؟ سکوت اکثریت خاموش معترض
هیچ دیکتاتوری بدون زندان و اعدام دوام نمیآورد آورد
https://x.com/khaksari902/status/1971351858116714864?t=5rNnHZIJ0w78g9fUu57nQA&s=35
👈🏽هیچ دیکتاتوری بدون زندان و اعدام دوام نمیآورد. اگر این ابزار از حکومت گرفته شود، آزادی نزدیک است
راه نجات ایران روشن است:
پایان ترس از زندان و اعدام
پایان انتخابهای «بد و بدتر
تلاش مستمر برای آزادی زندانیان سیاسی
👈🏽هیچ دیکتاتوری بدون زندان و اعدام دوام نمیآورد. اگر این ابزار از حکومت گرفته شود، آزادی نزدیک است
راه نجات ایران روشن است:
پایان ترس از زندان و اعدام
پایان انتخابهای «بد و بدتر
تلاش مستمر برای آزادی زندانیان سیاسی
۱۴۰۴ مهر ۳, پنجشنبه
شفافیت سیاسی - روزنامه نگار -یاشار سلطانی
https://t.me/ghalamemoalem/23296
شفافیت سیاسی : روزنامه نگار یاشار سلطانی این سوتی گوش کردی
سکوت جایز نبست
۱۴۰۴ مهر ۲, چهارشنبه
تجربه وچالش های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنیگیان
https://t.me/khaksari1sokhanrani/1351
فایل صوتی :
محمد خاکساری - چهارشنبه ۲ مهر ماه ۱۴۰۴
موضوع :
۱- تجربه ها و چالش های شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان
۲- اهمیت و ارزش برگزاری مجمع عمومی
شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان
ایران بصورت حضوری با تمام دستگیری ها
۳- شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان برای ۵ اکتبر برابر ۱۳ مهر ماه
۱۴۰۴ چه برنامه ای برای روز جهانی معلم دارد
https://t.me/khaksari1sokhanrani
۱۴۰۴ مهر ۱, سهشنبه
بازگشایی مدارس در سایه فقر و سکوت
«بازگشایی مدارس در سایه فقر و سکوت»
🖌🖌🖌🖌🖌🖌🖌
مدارس گشوده شد،
اما کلاسها
در غبارِ تورم شصتدرصدی
به تلخی آغاز میشوند.
دفتر و خودکار،
دیگر برای کودک فقیر
رویا شدهاند،
و معلمانی که پرسیدند،
یا زندان را چشیدند،
یا تبعید و انفصال.
آری، همکارانم،
برخی زودتر از موعد
خسته و فرسوده،
بازنشستگی را برگزیدند،
و تشکلها در سکوت
به تماشا نشستهاند.
اکثریت،
چشم به جیب دوختهاند
و کودکی
کتاب را رها کرده است،
چون نان نبود.
⬅️مردم،
در گرسنگی و فقر،
زیر فشار،
خاموشند،
و ترس،
زبان معلم را بسته است.
این سیستم،
به جای نان،
اسلحه میخرد،
به جای دفتر،
رویای اتم میپروراند،
و نیابتهای جنگی را
از خون ما سیراب میکند.
👈🏽اما،
ای معلم!
تو میتوانی
با قامت خویش
سیستم را بلرزانـی.
ترس،
تو را خوار میکند،
شجاعت،
نامت را جاودانه.
برخیز!
پرچمدار نجات مردم شو،
آبروی خویش بخر،
و به ملتت
رهایی هدیه کن.
بدان،
که اعتصاب قلمها
از هزاران تفنگ
توانمندتر است.
🖌🖌🖌🖌🖌🖌🖌
مدارس گشوده شد،
اما کلاسها
در غبارِ تورم شصتدرصدی
به تلخی آغاز میشوند.
دفتر و خودکار،
دیگر برای کودک فقیر
رویا شدهاند،
و معلمانی که پرسیدند،
یا زندان را چشیدند،
یا تبعید و انفصال.
آری، همکارانم،
برخی زودتر از موعد
خسته و فرسوده،
بازنشستگی را برگزیدند،
و تشکلها در سکوت
به تماشا نشستهاند.
اکثریت،
چشم به جیب دوختهاند
و کودکی
کتاب را رها کرده است،
چون نان نبود.
⬅️مردم،
در گرسنگی و فقر،
زیر فشار،
خاموشند،
و ترس،
زبان معلم را بسته است.
این سیستم،
به جای نان،
اسلحه میخرد،
به جای دفتر،
رویای اتم میپروراند،
و نیابتهای جنگی را
از خون ما سیراب میکند.
👈🏽اما،
ای معلم!
تو میتوانی
با قامت خویش
سیستم را بلرزانـی.
ترس،
تو را خوار میکند،
شجاعت،
نامت را جاودانه.
برخیز!
پرچمدار نجات مردم شو،
آبروی خویش بخر،
و به ملتت
رهایی هدیه کن.
بدان،
که اعتصاب قلمها
از هزاران تفنگ
توانمندتر است.
خاطرات خانم معلم ۱۶۹ شایستگی فراموش شد
۱۶۹- روایتی واقعی از دهه ای که «شایستگی» فراموش شد.!!!
وقتی با مدرک فوق لیسانس مبلغ ناچیزی به حقوق معلم اضافه می شد و اختلاس گران با رانت، آزاد می چرخیدند...
این فقط یک خاطره نیست، تصویری از نسلی است که زیر بار فساد، تبعیض و گرانی، آرام آرام از نفس افتاد
بخوانید روایت تلخ اما صادقانه ی یک خانم معلم در سال ۱۳۷۴ شاید شما هم خودتان را در این روایت ببینید.
در پایان خرداد ۷۴ حکم ارتقاء گروه ۱۰ به دستم رسید. افزایش حقوق ۸۴۰۰ ریال و افزایش فوق العاده شغل ۸۸۲۰ ریال و جمع حقوق من ۲۹۳۵۸۱ ریال شد.
در ۳۱ تیرماه ۷۴ تحصیلات محمد در مقطع فوق لیسانس علوم ارتباطات با گرایش روزنامه نگاری پایان یافت.
وقتی مدرک تحصیلی خود را به آموزش و پرورش ارائه کرد مبلغ ناچیزی به حقوق او اضافه شد و تفاوت حقوق من با مدرک لیسانس، با حقوق محمد آنقدر ناچیز بود که من از تصمیم خود به ادامه ی تحصیل منصرف شدم.!
قیمت اجناس روز به روز افزایش می یافت. دولت نرخ رسمی دلار را ۱۷۵ تومان اعلام می کرد ولی در بازار آزاد به ۴۰۳ تومان فروخته می شد. هیچ ثباتی در اقتصاد کشور وجود نداشت. در صفحه ی اول هفته نامه ی « پیام دانشجو» از قول رئیس سازمان بازرسی کشور نوشته شده بود:« برخی از گرانی ها به سوء مدیریت مربوط می شود.» به قول معروف« چشم بسته غیب گفته بود.»!!
در تیرماه ۷۴ جمهوری اسلامی تلاش می کرد به نشانه ی شکست تحریم های آمریکا روابط خود با اروپا را بهبود بخشد. بهمین خاطر نمایندگانی را به نشست مشترکی که درشهر رم ایتالیا برگزار می شد، فرستاد. گسترش روابط هستهای با روسیه و تبادلات تجاری با چین نیز در صدر اخبار قرار گرفت تا نشانگر شکست سیاست های تحریمی آمریکا باشد. از طرفی مفاسد اقتصادی در کشور ابعاد وسیع تری پیدا کرده بود.!!
افراد حقیری که با تملق و چابلوسی به مقاماتی رسیده بودند با سوء استفاده از موقعیت خود به غارت « بیت المال» می پرداختند. یکی از بزرگ ترین این پرونده ها که آخوند«محسن اژه ای» قاضی دادگاه آن بود، متهمان «اختلاس ۱۲۳ میلیارد تومان از بانک صادرات» را محاکمه می کرد.!!! «مرتضی رفیق دوست» رئیس کمیته انقلاب اسلامی سعد آباد که برادر محسن رفیقدوست، رئیس بنیاد مستضعفان بود، در جریان این پرونده محکوم به حبس ابد شد و برای شخصی به نام فاضل خداداد حکم افساد فی الارض و اعدام صادر شد. برادر رئیس بنیاد مستضعفان پس از ۸ سال از زندان آزاد شد و معلوم شد که این ۸ سال هم او مسئول خرید زندان بود و اکثرا در بیرون زندان به سر می برد!!!
وقتی به آن روزها نگاه می کنم، می بینم که زندگی ما زیر بار بی ثباتی اقتصادی و فساد اداری، هر روز بی رمق تر می شد. افزایش ناچیزحقوقم در برابر تورم افسار گسیخته، تنها عددی روی کاغذ بود، بی آن که تغییری در معیشتم ایجاد کند. محمد با هزار امید درس خواند تا به مقطع دکترا برود. معدل فوق لیسانسش فقط چند صدم از هجده کمتر بود؛ اما نتیجه اش تنها اندکی افزایش حقوق شد و این کافی بود تا من و محمد از ادامه ی تحصیل منصرف شویم.!! وقتی می دیدیم تحصیلات عالی و شایستگی، جای خود را به رابطه، ریا و چاپلوسی داده است انگیزه ای برای ادامه ی تحصیل نمی ماند.
در حالی که مردم با گرانی دست و پنجه نرم می کردند، دولت با لبخند از شکست تحریم ها می گفت و همزمان اختلاس ها در دل نظامی که متولیانش آن را مقدس می نامیدند ریشه دوانده بود.!! قاضی حکم اعدام و ابد می داد، اما محکوم به حبس ابد آن با رابطه و رانت فقط ۸ سال آن هم در بیرون از زندان به سر برد.!!
این ها فقط خاطرات نیستند، نشانه هایی از دورانی هستند که در آن، ارزش کار، علم و صداقت رنگ باخته بود. اگر این مسائل را ننویسم، اگر آنها را ثبت نکنم، این روزها فراموش می شوند. من می نویسم، نه برای تسویه حساب با کسانی که خود را حجت و دلیل اسلام (حجةالاسلام )یا آیت و نشانه ی خدا (آیت الله) به ما معرفی می کردند، بلکه برای آن که فرزندان ما بدانند چه شد که کار به اینجا رسید و هرگز اختیار امور کشور را به هیچ «فرد» حتی اگر « پسر خدا» باشد نسپارند.!!
https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
وقتی با مدرک فوق لیسانس مبلغ ناچیزی به حقوق معلم اضافه می شد و اختلاس گران با رانت، آزاد می چرخیدند...
این فقط یک خاطره نیست، تصویری از نسلی است که زیر بار فساد، تبعیض و گرانی، آرام آرام از نفس افتاد
بخوانید روایت تلخ اما صادقانه ی یک خانم معلم در سال ۱۳۷۴ شاید شما هم خودتان را در این روایت ببینید.
در پایان خرداد ۷۴ حکم ارتقاء گروه ۱۰ به دستم رسید. افزایش حقوق ۸۴۰۰ ریال و افزایش فوق العاده شغل ۸۸۲۰ ریال و جمع حقوق من ۲۹۳۵۸۱ ریال شد.
در ۳۱ تیرماه ۷۴ تحصیلات محمد در مقطع فوق لیسانس علوم ارتباطات با گرایش روزنامه نگاری پایان یافت.
وقتی مدرک تحصیلی خود را به آموزش و پرورش ارائه کرد مبلغ ناچیزی به حقوق او اضافه شد و تفاوت حقوق من با مدرک لیسانس، با حقوق محمد آنقدر ناچیز بود که من از تصمیم خود به ادامه ی تحصیل منصرف شدم.!
قیمت اجناس روز به روز افزایش می یافت. دولت نرخ رسمی دلار را ۱۷۵ تومان اعلام می کرد ولی در بازار آزاد به ۴۰۳ تومان فروخته می شد. هیچ ثباتی در اقتصاد کشور وجود نداشت. در صفحه ی اول هفته نامه ی « پیام دانشجو» از قول رئیس سازمان بازرسی کشور نوشته شده بود:« برخی از گرانی ها به سوء مدیریت مربوط می شود.» به قول معروف« چشم بسته غیب گفته بود.»!!
در تیرماه ۷۴ جمهوری اسلامی تلاش می کرد به نشانه ی شکست تحریم های آمریکا روابط خود با اروپا را بهبود بخشد. بهمین خاطر نمایندگانی را به نشست مشترکی که درشهر رم ایتالیا برگزار می شد، فرستاد. گسترش روابط هستهای با روسیه و تبادلات تجاری با چین نیز در صدر اخبار قرار گرفت تا نشانگر شکست سیاست های تحریمی آمریکا باشد. از طرفی مفاسد اقتصادی در کشور ابعاد وسیع تری پیدا کرده بود.!!
افراد حقیری که با تملق و چابلوسی به مقاماتی رسیده بودند با سوء استفاده از موقعیت خود به غارت « بیت المال» می پرداختند. یکی از بزرگ ترین این پرونده ها که آخوند«محسن اژه ای» قاضی دادگاه آن بود، متهمان «اختلاس ۱۲۳ میلیارد تومان از بانک صادرات» را محاکمه می کرد.!!! «مرتضی رفیق دوست» رئیس کمیته انقلاب اسلامی سعد آباد که برادر محسن رفیقدوست، رئیس بنیاد مستضعفان بود، در جریان این پرونده محکوم به حبس ابد شد و برای شخصی به نام فاضل خداداد حکم افساد فی الارض و اعدام صادر شد. برادر رئیس بنیاد مستضعفان پس از ۸ سال از زندان آزاد شد و معلوم شد که این ۸ سال هم او مسئول خرید زندان بود و اکثرا در بیرون زندان به سر می برد!!!
وقتی به آن روزها نگاه می کنم، می بینم که زندگی ما زیر بار بی ثباتی اقتصادی و فساد اداری، هر روز بی رمق تر می شد. افزایش ناچیزحقوقم در برابر تورم افسار گسیخته، تنها عددی روی کاغذ بود، بی آن که تغییری در معیشتم ایجاد کند. محمد با هزار امید درس خواند تا به مقطع دکترا برود. معدل فوق لیسانسش فقط چند صدم از هجده کمتر بود؛ اما نتیجه اش تنها اندکی افزایش حقوق شد و این کافی بود تا من و محمد از ادامه ی تحصیل منصرف شویم.!! وقتی می دیدیم تحصیلات عالی و شایستگی، جای خود را به رابطه، ریا و چاپلوسی داده است انگیزه ای برای ادامه ی تحصیل نمی ماند.
در حالی که مردم با گرانی دست و پنجه نرم می کردند، دولت با لبخند از شکست تحریم ها می گفت و همزمان اختلاس ها در دل نظامی که متولیانش آن را مقدس می نامیدند ریشه دوانده بود.!! قاضی حکم اعدام و ابد می داد، اما محکوم به حبس ابد آن با رابطه و رانت فقط ۸ سال آن هم در بیرون از زندان به سر برد.!!
این ها فقط خاطرات نیستند، نشانه هایی از دورانی هستند که در آن، ارزش کار، علم و صداقت رنگ باخته بود. اگر این مسائل را ننویسم، اگر آنها را ثبت نکنم، این روزها فراموش می شوند. من می نویسم، نه برای تسویه حساب با کسانی که خود را حجت و دلیل اسلام (حجةالاسلام )یا آیت و نشانه ی خدا (آیت الله) به ما معرفی می کردند، بلکه برای آن که فرزندان ما بدانند چه شد که کار به اینجا رسید و هرگز اختیار امور کشور را به هیچ «فرد» حتی اگر « پسر خدا» باشد نسپارند.!!
https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
۱۴۰۴ شهریور ۳۱, دوشنبه
بیانیه اعضای سابق شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران بازگشایی مدارس ایران
👈🏽بیانیه شماره ۶۷ اعضای سابق شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران
🖍🖍🖍🖍🖍🖍🖍🖍
از خون جوانان وطن لاله دمیده/ از ماتم سرو قدشان سرو، خمیده
👈🏽موضوع:« بازگشایی مدارس کشور در روز اول مهرماه ۱۴۰۴ و اعلام حمایت از فراخوان مادران دادخواه در همین روز، اعتراض مجدد به اخراج و بازنشستگی پیش از موعد همکاران عزیز کردستان و دستگیری دانش آموزان عزیزمان در کردستان»
هموطنان عزیز و همکاران گرامی
درود بر شما
آموزش و پرورش سنگ بنای توسعه و پیشرفت جامعه است. کشورهای پیشرفته ی جهان از راه آموزش و پرورش پویا و خلاق توانسته اند همراه با پیشرفت علمی، رفاه، آسایش و عدالت اجتماعی را به دست آورند. این مسیر نیز از تلاش معلمان تعلیم دیده، کوشا و ارزشمند میسر است.
👈🏽افسوس که در کشور عزیزمان ایران، حاکمیتی با سواد «مکتب خانه های قدیم روستایی» وجود دارد که نه از نقش آموزش و پرورش در ترقی و پیشرفت کشور اطلاع دارد و نه احترامی برای معلمان قائل است.!!!
نگاه سیاسی و ایدئولوژیک چنین حاکمیتی به آموزش و پرورش علاوه بر این که به اخراج معلمان دلسوز و فهیم فعال صنفی می پردازد، خواستار آموزشی است که دانش آموزان حاصل از آن « برده های فرمانبردار حاکمیت» باشند.!!!
🖌جمهوری اسلامی از یک سو با سیاست خارجی نابخردانه کشور را در انزوای کامل جهانی قرار داده و از سوی دیگر با غارت ثروت کشور و خرج نیروهای نیابتی و ساخت موشک و بمب، نه تنها انواع تحریم های بین المللی و جنگ ۱۲ روزه را به مردم شریف ایران تحمیل کرده، بلکه به تورم و فقر و فلاکت مردم افزوده و بسیاری از معترضین و آزادیخواهان را کشته، زخمی، کور، زندان یا اعدام کرده است.!!!
👈🏽در طی این سالها مدارس کشور طبقاتی و پولی شده و با عدم اجرای «قانون تحصیل رایگان» و تحمیل فقر به جامعه، کودکان بسیاری از تحصیل بازمانده اند.!!!
معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش از شناسایی «بیش از ۱۵۲ هزار کودک بازمانده از تحصیل در گروه سنی ۶ تا ۱۱ سال خبر داد.» بسیاری از دانش آموزان دبیرستانی نیز به دلیل فقر خانواده
مجبور به ترک تحصیل شده اند. دیدن کودکان کار در خیابان ها دلیل روشنی بر بی تدبیری مسئولان کشور است.
⏪فرد «چفیه بر دوشی» که خود را سرباز « سردار رادان» معرفی کرد ولی با رانت در جایگاه « وزیر آموزش و پرورش» قرار داده شده می گوید:« دلیل بازماندگان از تحصیل به ما ربطی ندارد.»!!
↙️در جنبش#زن-زندگی-آزادی بسیاری از دانش آموزان عزیزمان در اعتراضات خیابانی مجروح، کور، کشته یا زندانی شدند و یا در مدارس خود مورد حمله ی شیمیایی حکومت قرار گرفتند.!!!
هم اکنون نیز تعدادی از دانش آموزان عزیزمان در کردستان دستگیر شده اند.!!
⬅️اکنون « مادران دادخواه» مادران جان باختگان راه آزادی که مورد احترام ما مردم ایران هستند، در فراخوان خود از هموطنان خواسته اند تا «سه شنبه اول مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۵ بعد از ظهر در خیابان های سراسر کشور حضور یابیم و به حیات ننگین حکومت جهل و جور پایان دهیم.»
🟥ما اعضای سابق شورای هماهنگی
تشکل های صنفی فرهنگیان ایران با اعلام حمایت از فراخوان « مادران دادخواه» و اعتراض مجدد به اخراج و بازنشستگی پیش از موعد همکاران عزیز کردستانی و دستگیری دانش آموزان عزیزمان در کردستان، از هموطنان عزیز و همکاران گرامی می خواهیم تا روز اول مهر ۱۴۰۴ با عزمی راسخ به فراخوان « مادران دادخواه» پاسخ دهیم و درس بزرگی از عدالت و آزادیخواهی به حکومت جهل و جور بیاموزیم.
۳۱ شهریور ۱۴۰۴
اعضای سابق شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران
↙️ لطفا در انتشار این بیانیه کوشا
باشید
🖍🖍🖍🖍🖍🖍🖍🖍
از خون جوانان وطن لاله دمیده/ از ماتم سرو قدشان سرو، خمیده
👈🏽موضوع:« بازگشایی مدارس کشور در روز اول مهرماه ۱۴۰۴ و اعلام حمایت از فراخوان مادران دادخواه در همین روز، اعتراض مجدد به اخراج و بازنشستگی پیش از موعد همکاران عزیز کردستان و دستگیری دانش آموزان عزیزمان در کردستان»
هموطنان عزیز و همکاران گرامی
درود بر شما
آموزش و پرورش سنگ بنای توسعه و پیشرفت جامعه است. کشورهای پیشرفته ی جهان از راه آموزش و پرورش پویا و خلاق توانسته اند همراه با پیشرفت علمی، رفاه، آسایش و عدالت اجتماعی را به دست آورند. این مسیر نیز از تلاش معلمان تعلیم دیده، کوشا و ارزشمند میسر است.
👈🏽افسوس که در کشور عزیزمان ایران، حاکمیتی با سواد «مکتب خانه های قدیم روستایی» وجود دارد که نه از نقش آموزش و پرورش در ترقی و پیشرفت کشور اطلاع دارد و نه احترامی برای معلمان قائل است.!!!
نگاه سیاسی و ایدئولوژیک چنین حاکمیتی به آموزش و پرورش علاوه بر این که به اخراج معلمان دلسوز و فهیم فعال صنفی می پردازد، خواستار آموزشی است که دانش آموزان حاصل از آن « برده های فرمانبردار حاکمیت» باشند.!!!
🖌جمهوری اسلامی از یک سو با سیاست خارجی نابخردانه کشور را در انزوای کامل جهانی قرار داده و از سوی دیگر با غارت ثروت کشور و خرج نیروهای نیابتی و ساخت موشک و بمب، نه تنها انواع تحریم های بین المللی و جنگ ۱۲ روزه را به مردم شریف ایران تحمیل کرده، بلکه به تورم و فقر و فلاکت مردم افزوده و بسیاری از معترضین و آزادیخواهان را کشته، زخمی، کور، زندان یا اعدام کرده است.!!!
👈🏽در طی این سالها مدارس کشور طبقاتی و پولی شده و با عدم اجرای «قانون تحصیل رایگان» و تحمیل فقر به جامعه، کودکان بسیاری از تحصیل بازمانده اند.!!!
معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش از شناسایی «بیش از ۱۵۲ هزار کودک بازمانده از تحصیل در گروه سنی ۶ تا ۱۱ سال خبر داد.» بسیاری از دانش آموزان دبیرستانی نیز به دلیل فقر خانواده
مجبور به ترک تحصیل شده اند. دیدن کودکان کار در خیابان ها دلیل روشنی بر بی تدبیری مسئولان کشور است.
⏪فرد «چفیه بر دوشی» که خود را سرباز « سردار رادان» معرفی کرد ولی با رانت در جایگاه « وزیر آموزش و پرورش» قرار داده شده می گوید:« دلیل بازماندگان از تحصیل به ما ربطی ندارد.»!!
↙️در جنبش#زن-زندگی-آزادی بسیاری از دانش آموزان عزیزمان در اعتراضات خیابانی مجروح، کور، کشته یا زندانی شدند و یا در مدارس خود مورد حمله ی شیمیایی حکومت قرار گرفتند.!!!
هم اکنون نیز تعدادی از دانش آموزان عزیزمان در کردستان دستگیر شده اند.!!
⬅️اکنون « مادران دادخواه» مادران جان باختگان راه آزادی که مورد احترام ما مردم ایران هستند، در فراخوان خود از هموطنان خواسته اند تا «سه شنبه اول مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۵ بعد از ظهر در خیابان های سراسر کشور حضور یابیم و به حیات ننگین حکومت جهل و جور پایان دهیم.»
🟥ما اعضای سابق شورای هماهنگی
تشکل های صنفی فرهنگیان ایران با اعلام حمایت از فراخوان « مادران دادخواه» و اعتراض مجدد به اخراج و بازنشستگی پیش از موعد همکاران عزیز کردستانی و دستگیری دانش آموزان عزیزمان در کردستان، از هموطنان عزیز و همکاران گرامی می خواهیم تا روز اول مهر ۱۴۰۴ با عزمی راسخ به فراخوان « مادران دادخواه» پاسخ دهیم و درس بزرگی از عدالت و آزادیخواهی به حکومت جهل و جور بیاموزیم.
۳۱ شهریور ۱۴۰۴
اعضای سابق شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران
↙️ لطفا در انتشار این بیانیه کوشا
باشید
۱۴۰۴ شهریور ۲۸, جمعه
تبریک قهرمانی کشتی ایران در زاگرب
https://x.com/khaksari902/status/1969098457320214740?t=kbWf4UuF28WTyMAVtEOd6g&s=08
🖌قهرمانی تیم کشتی آزاد ایران در رقابتهای جهانی زاگرب ۲۰۲۵ را تبریک میگویم.این جوانان با غیرت ایرانی قهرمان شدند، نه به خاطر جمهوری نااسلامی بلکه بهخاطر تلاش، شجاعت وپشتکار خودشان امیدوارم روزی مردم ایران جشن واقعی را در میدان آزادی،به مناسبت سقوط این رژیم نااسلامتی برگزار شود
🖌قهرمانی تیم کشتی آزاد ایران در رقابتهای جهانی زاگرب ۲۰۲۵ را تبریک میگویم.این جوانان با غیرت ایرانی قهرمان شدند، نه به خاطر جمهوری نااسلامی بلکه بهخاطر تلاش، شجاعت وپشتکار خودشان امیدوارم روزی مردم ایران جشن واقعی را در میدان آزادی،به مناسبت سقوط این رژیم نااسلامتی برگزار شود
۱۴۰۴ شهریور ۲۷, پنجشنبه
۱۶۸ خاطرات خانم معلم آدم های زرنگو حکم ارتداد
۱۶۸-آدم های زرنگ و حکم ارتداد!!
۱۲ اردیبهشت ۷۴ لوح تقدیر معلم نمونه را در سالن اجتماعات آموزش و پرورش منطقه ی چهار دریافت کردم. پسر بزرگم با دوربین عکاسی از صحنه ی دریافت لوح از دست رئیس منطقه عکس گرفت. متن لوح تقدیر با عبارتی از خمینی شروع شده بود. عبارتی که همیشه در روز ملی معلم به صورت «شعار» ورد زبان مسئولان کشور است و آن عبارت این است است:« معلمی شغل انبیاست»!!
در اول خرداد ابلاغی از اداره به دستم رسید که به موجب آن به عنوان مراقب امتحانات خرداد در رشته علوم تجربی در دبیرستان پروین اعتصامی منصوب شدم. پس از پایان امتحانات به حوزه تصحیح اوراق رفتم.
مسئول حوزه یک دسته صدتایی از ورقه های امتحانی رشته ادبیات و علوم انسانی را به من داد. سه روز از صبح تا ظهر طول کشید تا توانستم آن صد برگ امتحانی را تصحیح کنم. بعد صد برگ امتحانی که همکار دیگری تصحیح کرده بود را من باید بازنگری می کردم تا مبادا در تصحیح اول، اشتباهی در پاسخ ها یا شمارش مجموعه نمرات شده باشد.
در طی این سه روز متوجه شدم که فقط دو نفر از همکاران مرد در حوزه حضور دارند. آنها یک دسته صدتایی را صبح ساعت ۸ تحویل می گرفتند و حدود ساعت ۱۰ تحویل می دادند. روز سوم نزد یکی از آنان رفتم و ماجرا را پرسیدم. او گفت:« آدم باید زرنگ باشد. من از رئیس حوزه فقط اوراق انشا را می گیرم و این طور نمره می دهم.» بعد در حالی که گوشه ی یک دسته اوراق امتحانی را مثل شمارش اسکناس ورق می زد، در محل نمره ی ورقه امتحانی خیلی سریع نمره ای می نوشت و امضا می کرد و بلافاصله برگ بعدی را نمره می داد. یعنی او اصلا هیچ انشایی را نمی خواند و فقط نمره می داد.!!! او گفت :« من در این دو روز چهارصد برگ انشا تصحیح کرده ام.»
رئیس حوزه هم هوای این دو مرد را داشت چون وقتی من از او خواستم تا مانع از ضایع شدن حق دانش آموزان شود، جانب آنها را گرفت.!!
۱۳ تیرماه ۷۴ کریم سنجابی ( زاده ی ۱۲۸۳)، رهبر جبهه ملی ایران، در امریکا درگذشت. او وزیر فرهنگ دولت دکتر محمد مصدق و وزیر امور خارجه ی ایران در دولت موقت مهندس مهدی بازرگان بود.
کریم سنجابی از دانشگاه پاریس دکترای حقوق گرفت و در سال ۱۳۱۳ پس از بازگشت به ایران در دانشکده حقوق تدریس کرد.
او از یاران دکتر مصدق بود و با تشکیل جبهه ملی، عضو آن شد. هنگام طرح ملی شدن صنعت نفت در دادگاه لاهه در سال ۱۳۳۱، به همراه دکتر مصدق به آنجا رفت و قاضی اختصاصی ایران بود. در دور هفدهم مجلس شورای ملی نمایندهی مردم کرمانشاه شد.
سنجابی در ۲۲ خرداد ۱۳۵۶ به همراه داریوش فروهر و شاپور بختیار در نامه ای به شاه، او را عامل تورم و بی توجهی به کشاورزی و سرانجام نابودی اقتصادی و حقوق بینالملل و بشر و قانون اساسی دانستند. آنها تنها راه حفظ وحدت ملی و حقوق فردی را ترک استبداد، احترام به قانون اساسی، رعایت اعلامیه جهانی حقوق بشر، لغو نظام تک حزبی ( حزب رستاخیز) آزادی مطبوعات و اجتماع، آزادی زندانیان سیاسی و برقراری حکومتی برخوردار از اعتماد عمومی اعلام کردند. (آبراهامیان -ایران بین دو انقلاب)
پس از این نامه، او و ۲۸ نفر دیگر چون مهدی بازرگان «جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر » را تشکیل دادند و « ساواک» آنها را « دست نشانده ی آمریکا» معرفی و دفاتر سنجابی، بازرگان و چند تن دیگر را بمب گذاری کرد.!!
سنجابی در آبان ۵۷ به دیدار خمینی در پاریس رفت و در بازگشت زندانی شد. پس از آزادی، شاه با او ملاقات کرد و پیشنهاد دولت ائتلافی داد. سنجابی شرط قبول آن را خروج موقت شاه از کشور دانست ولی شاه نپذیرفت.
آخرین موضع مخالف سنجابی با حکومت جمهوری اسلامی اعلام راهپیمایی اعتراضی « جبهه ی ملی» بر علیه « لایحه ی قصاص » در روز ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ بود.
خمینی در فتوایی « جبهه ی ملی» را به ارتداد متهم کرد. همان « جبهه ملی» که خودش تحت پوشش آنان به ملت ایران معرفی شده بود.!!!
تعدادی از اعضای جبهه ملی دستگیر و زندانی و تعدادی از کشور خارج شدند. از جمله کریم سنجابی.!!
https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
۱۲ اردیبهشت ۷۴ لوح تقدیر معلم نمونه را در سالن اجتماعات آموزش و پرورش منطقه ی چهار دریافت کردم. پسر بزرگم با دوربین عکاسی از صحنه ی دریافت لوح از دست رئیس منطقه عکس گرفت. متن لوح تقدیر با عبارتی از خمینی شروع شده بود. عبارتی که همیشه در روز ملی معلم به صورت «شعار» ورد زبان مسئولان کشور است و آن عبارت این است است:« معلمی شغل انبیاست»!!
در اول خرداد ابلاغی از اداره به دستم رسید که به موجب آن به عنوان مراقب امتحانات خرداد در رشته علوم تجربی در دبیرستان پروین اعتصامی منصوب شدم. پس از پایان امتحانات به حوزه تصحیح اوراق رفتم.
مسئول حوزه یک دسته صدتایی از ورقه های امتحانی رشته ادبیات و علوم انسانی را به من داد. سه روز از صبح تا ظهر طول کشید تا توانستم آن صد برگ امتحانی را تصحیح کنم. بعد صد برگ امتحانی که همکار دیگری تصحیح کرده بود را من باید بازنگری می کردم تا مبادا در تصحیح اول، اشتباهی در پاسخ ها یا شمارش مجموعه نمرات شده باشد.
در طی این سه روز متوجه شدم که فقط دو نفر از همکاران مرد در حوزه حضور دارند. آنها یک دسته صدتایی را صبح ساعت ۸ تحویل می گرفتند و حدود ساعت ۱۰ تحویل می دادند. روز سوم نزد یکی از آنان رفتم و ماجرا را پرسیدم. او گفت:« آدم باید زرنگ باشد. من از رئیس حوزه فقط اوراق انشا را می گیرم و این طور نمره می دهم.» بعد در حالی که گوشه ی یک دسته اوراق امتحانی را مثل شمارش اسکناس ورق می زد، در محل نمره ی ورقه امتحانی خیلی سریع نمره ای می نوشت و امضا می کرد و بلافاصله برگ بعدی را نمره می داد. یعنی او اصلا هیچ انشایی را نمی خواند و فقط نمره می داد.!!! او گفت :« من در این دو روز چهارصد برگ انشا تصحیح کرده ام.»
رئیس حوزه هم هوای این دو مرد را داشت چون وقتی من از او خواستم تا مانع از ضایع شدن حق دانش آموزان شود، جانب آنها را گرفت.!!
۱۳ تیرماه ۷۴ کریم سنجابی ( زاده ی ۱۲۸۳)، رهبر جبهه ملی ایران، در امریکا درگذشت. او وزیر فرهنگ دولت دکتر محمد مصدق و وزیر امور خارجه ی ایران در دولت موقت مهندس مهدی بازرگان بود.
کریم سنجابی از دانشگاه پاریس دکترای حقوق گرفت و در سال ۱۳۱۳ پس از بازگشت به ایران در دانشکده حقوق تدریس کرد.
او از یاران دکتر مصدق بود و با تشکیل جبهه ملی، عضو آن شد. هنگام طرح ملی شدن صنعت نفت در دادگاه لاهه در سال ۱۳۳۱، به همراه دکتر مصدق به آنجا رفت و قاضی اختصاصی ایران بود. در دور هفدهم مجلس شورای ملی نمایندهی مردم کرمانشاه شد.
سنجابی در ۲۲ خرداد ۱۳۵۶ به همراه داریوش فروهر و شاپور بختیار در نامه ای به شاه، او را عامل تورم و بی توجهی به کشاورزی و سرانجام نابودی اقتصادی و حقوق بینالملل و بشر و قانون اساسی دانستند. آنها تنها راه حفظ وحدت ملی و حقوق فردی را ترک استبداد، احترام به قانون اساسی، رعایت اعلامیه جهانی حقوق بشر، لغو نظام تک حزبی ( حزب رستاخیز) آزادی مطبوعات و اجتماع، آزادی زندانیان سیاسی و برقراری حکومتی برخوردار از اعتماد عمومی اعلام کردند. (آبراهامیان -ایران بین دو انقلاب)
پس از این نامه، او و ۲۸ نفر دیگر چون مهدی بازرگان «جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر » را تشکیل دادند و « ساواک» آنها را « دست نشانده ی آمریکا» معرفی و دفاتر سنجابی، بازرگان و چند تن دیگر را بمب گذاری کرد.!!
سنجابی در آبان ۵۷ به دیدار خمینی در پاریس رفت و در بازگشت زندانی شد. پس از آزادی، شاه با او ملاقات کرد و پیشنهاد دولت ائتلافی داد. سنجابی شرط قبول آن را خروج موقت شاه از کشور دانست ولی شاه نپذیرفت.
آخرین موضع مخالف سنجابی با حکومت جمهوری اسلامی اعلام راهپیمایی اعتراضی « جبهه ی ملی» بر علیه « لایحه ی قصاص » در روز ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ بود.
خمینی در فتوایی « جبهه ی ملی» را به ارتداد متهم کرد. همان « جبهه ملی» که خودش تحت پوشش آنان به ملت ایران معرفی شده بود.!!!
تعدادی از اعضای جبهه ملی دستگیر و زندانی و تعدادی از کشور خارج شدند. از جمله کریم سنجابی.!!
https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
۱۴۰۴ شهریور ۲۵, سهشنبه
شعر زن ،زندگی ، آزادی
زن ، زندگی ، آزادی
زن، زندگی، آزادی،
فریادی از دل بیدادی.
شعاری کهن، اما نو،
پیوند امید و آرزو.
بر دیوار شهر، نوشته شد،
در شبهای تار، سروده شد.
جنبش چو رود، روان و رها،
به هر کوچه آورد صدا.
تجربهها گواهی دهند،
که فردا به پیروزی رسند.
اگر تداوم، اگر گسترش،
شکوفا شود باغ سرخ و خوش.
بیخستگی، با شور و نیرو،
ره میسپریم تا صبح پیرو
فداکار آنکه جان بر کف دهد،
توان قدرت از بنیاد برکَنَد.
نفسش برای خویش ارزشی ندارد،
که آرامش به دیگران سپارد.
به خاک و مال خود دلبسته نیست،
که در نگاه او، جز حق، چیزی نیست.
به شعلهی جان، شب سیاه بشکند،
امید و امنیت به مردم آورد.
.
سه شنبه
۲۵ شهریور ۱۴۰۴
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
https://t.me/ghalamemoalem
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
https://t.me/ghalamemoalem
زن، زندگی، آزادی،
فریادی از دل بیدادی.
شعاری کهن، اما نو،
پیوند امید و آرزو.
بر دیوار شهر، نوشته شد،
در شبهای تار، سروده شد.
جنبش چو رود، روان و رها،
به هر کوچه آورد صدا.
تجربهها گواهی دهند،
که فردا به پیروزی رسند.
اگر تداوم، اگر گسترش،
شکوفا شود باغ سرخ و خوش.
بیخستگی، با شور و نیرو،
ره میسپریم تا صبح پیرو
فداکار آنکه جان بر کف دهد،
توان قدرت از بنیاد برکَنَد.
نفسش برای خویش ارزشی ندارد،
که آرامش به دیگران سپارد.
به خاک و مال خود دلبسته نیست،
که در نگاه او، جز حق، چیزی نیست.
به شعلهی جان، شب سیاه بشکند،
امید و امنیت به مردم آورد.
.
سه شنبه
۲۵ شهریور ۱۴۰۴
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
https://t.me/ghalamemoalem
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
https://t.me/ghalamemoalem
۱۴۰۴ شهریور ۲۱, جمعه
چهل و چهار سال سکوت بس است
🖍«چهلوچهار سال سکوت بس است»
🖍🖌🖌🖌🖍🖌🖌🖌
ای معلم، کارگر، دانشجو و زن،
بازنشسته، جوان و هر هموطن،
میپرسم از جانِ بیدارِ شما:
میخواهید آزاد گردد این سرا؟
یا همچنان در سکوت و بیصدا،
بنشینید و بینید هر روز ما
چون سرمایهی عمر و فرهنگ و دین،
چهلوچهار سال، رود از زمین؟
ای مردم! برخیز، هنگام توست،
این خاکِ زخمی، به دستان توست.
آب و نان از ما گرفتهاند،
نور و گاز و جان ربودهاند.
دموکراسی در این خاور کهن،
کابوس شد بهر قدرتپرستَن؛
آری اگر عدل و آزادی رسد،
دیگر نفت ما به یغما نرود.
تاریخ گواه است، بیدار شو،
از قید ستمگر، رها، یار شو؛
فردا به امید حق، روشن است،
این خاک دوباره وطن میهن است
جمعه
۲۱ شهریور ۱۴۰۴
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
https://t.me/ghalamemoalem
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
https://t.me/ghalamemoalem
🖍🖌🖌🖌🖍🖌🖌🖌
ای معلم، کارگر، دانشجو و زن،
بازنشسته، جوان و هر هموطن،
میپرسم از جانِ بیدارِ شما:
میخواهید آزاد گردد این سرا؟
یا همچنان در سکوت و بیصدا،
بنشینید و بینید هر روز ما
چون سرمایهی عمر و فرهنگ و دین،
چهلوچهار سال، رود از زمین؟
ای مردم! برخیز، هنگام توست،
این خاکِ زخمی، به دستان توست.
آب و نان از ما گرفتهاند،
نور و گاز و جان ربودهاند.
دموکراسی در این خاور کهن،
کابوس شد بهر قدرتپرستَن؛
آری اگر عدل و آزادی رسد،
دیگر نفت ما به یغما نرود.
تاریخ گواه است، بیدار شو،
از قید ستمگر، رها، یار شو؛
فردا به امید حق، روشن است،
این خاک دوباره وطن میهن است
جمعه
۲۱ شهریور ۱۴۰۴
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
https://t.me/ghalamemoalem
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
https://t.me/ghalamemoalem
۱۴۰۴ شهریور ۱۹, چهارشنبه
نقد عریان از یک جامعهدشناس
نقل قول از یک جامعه شناس
در مورد نقد عریان
🖌🖌🖌🖌🖌🖌🖌
بروس لنکستر (Bruce Lancaster):
> «نقد صریح، نه تنها به اصلاح فرد بلکه به تحول ساختارهای اجتماعی میانجامد.»
این بیان بر اهمیت نقد شفاف در تغییرات اجتماعی تأکید دارد.
در مورد نقد عریان
🖌🖌🖌🖌🖌🖌🖌
بروس لنکستر (Bruce Lancaster):
> «نقد صریح، نه تنها به اصلاح فرد بلکه به تحول ساختارهای اجتماعی میانجامد.»
این بیان بر اهمیت نقد شفاف در تغییرات اجتماعی تأکید دارد.
بی اعتمادی عمومی ۸ درصد
https://x.com/khaksari902/status/1965816926229475438?t=FwD8Eq6bgB8AQmZwfLRf3A&s=08
🖌به قولی وقتی اعتماد بینفردی به ۸ درصد رسیده،یعنی افراد نمیدانند که میتوانند به هم اعتماد کنند یانه؟در چنین وضعیتی کنش معنیدار جمعی هم رخ نمیدهد.شورش اما نیازمند کنش جمعی معنادار نیست ودر شورش هر کسی مشغول به کار خودش است. هرکسی دنبال ویرانگری شخصی خودش است نقل از روانشناس
🖌به قولی وقتی اعتماد بینفردی به ۸ درصد رسیده،یعنی افراد نمیدانند که میتوانند به هم اعتماد کنند یانه؟در چنین وضعیتی کنش معنیدار جمعی هم رخ نمیدهد.شورش اما نیازمند کنش جمعی معنادار نیست ودر شورش هر کسی مشغول به کار خودش است. هرکسی دنبال ویرانگری شخصی خودش است نقل از روانشناس
خاطرات خانم معلم ۱۶۷ خیر باور نکردنی
۱۶۷ -خبر باورنکردنی
در هفته ی آخر فروردین ۷۴ بالاخره من هم از دانش آموزانی که دچار « آنفولانزای چچنی» شده بودند، این بیماری را گرفتم. نمی دانم چرا آن زمان این نوع آنفولانزا همه گیر شده بود.؟! یا چرا به نام «چچنی» معروف شده بود.؟ آیا ویروس آن از چچن وارد کشور ما شده بود.؟!!
روز های تدریس من چهار روز اول هفته بود. روز چهارشنبه به «درمانگاه خیریه تراب» در خیابان شهید کلاهدوز یا همان دولت، رفتم. پس از این که خانم دکتر نسخه ای جهت درمان «آنفولانزای چچنی» برایم نوشت، به خانم دکتر گفتم:« ضمنا من مدتی است که وارد دوران یائسگی شده ام و عادت ماهانه نمی شوم.» خانم دکتر گفت:« اتفاقا در این دوره چه بسیار حاملگی رخ داده است. من جهت اطمینان یک آزمایش برای شما می نویسم.»
با مراجعه به آزمایشگاه همان درمانگاه و ارائه نمونه به آن، قرار شد روز بعد جواب را بگیرم و نزد خانم دکتر ببرم . صبح روز بعد خانم دکتر نگاهی به جواب آزمایش کرد و گفت:« جواب مثبت است و شما باردار هستید.» !!!
به خانم دکتر گفتم:« من باور نمی کنم. چون هیچ تغییری در خود احساس نکرده ام.»!! از خانم دکتر خواستم باز برایم آزمایش بنویسد تا آن را به یک آزمایشگاه معتبر و با سابقه ببرم. این بار به آزمایشگاهی در خیابان پاسداران رفتم و آزمایش دادم. آنها گفتند:« چون سرمان شلوغ است هفته ی بعد پاسخ می دهیم.
من هفته ی بعد مراجعه کردم و پاسخ را دریافت کرده و دوباره به درمانگاه و نزد خانم دکتر رفتم. باز خانم دکتر به من گفت:« جواب مثبت است و شما باردار هستید.»!!
با ناباوری درمانگاه را ترک کردم و عصر همان روز به مطب خصوصی خانم دکتری که متخصص زنان بود مراجعه کردم. ماجرا را برای ایشان بازگو کردم. او گفت:« کاری ندارد. در همین طبقه ی اول این ساختمان سونوگرافی انجام می دهند. من الان دستور سونوگرافی را می نویسم تا شما را سونوگرافی کنند و مسئله کاملا روشن شود.
با نسخه ی خانم دکتر به محل سونوگرافی رفتم. خانم مسئول وسیله ای صاف را روی شکم من که قبلا «ژل» روی آن مالیده بود، می مالید و پس از چند لحظه با مکث گفت:« بع...له شما باردار هستید و ...» من مهلت ندادم حرفش تمام شود از جای خود نیم خیز شدم و از او خواستم مونیتور دستگاه را به سمت من بچرخاند تا آنچه که او نشان بارداری می داند را به من نشان دهد و من با چشم خود ببینم. او هم همین کار را کرد و باز آن شیء صاف را روی شکم من مالید. من چیزی شبیه لوبیا را دیدم که انتهای این لوبیا از هم باز و دوباره بسته می شد.!!! بله من در سن ۴۰ سالگی باز باردار شده بودم.!!! خانم مسئول گفت:« شما در هفته ی دوازدهم بارداری هستید. یعنی الان سه ماهه باردارید.!!!
انگار سطلی از آب یخ روی سرم ریختند.! شنیده بودم که بارداری در سن بالا ممکن است موجب ناقص شدن جنین شود.!! شنیده بودم که ممکن است نوزاد « منگول» به دنیا بیاید.! دوباره با نگرانی به مطب خانم دکتر متخصص رفتم. او گفت :« تحقیقات نشان داده که « منگول» شدن نوزاد به دلیل یک جهش کروموزومی است.» و پرسید:« مگر شوهر شما نسبت فامیلی با شما دارد.»؟ گفتم:« نه ولی دوست دارم مطمئن شوم که این بچه سالم است و اگر نیست قبل از این که به ماه های بعد برسد آن را سقط کنم.»
خانم دکتر یک مرکز پزشکی را در غرب تهران به من معرفی کرد و با نسخه ای که نوشت من و محمد به آنجا مراجعه کردیم. آنها پس از سوال و جواب و پر کردن فرم ها و انجام آزمایش هایی تایید کردند که جنین سالم است و جای نگرانی نیست.
البته خودم از اینکه پس از ده سال از تولد فرزند دومم دوباره باردار شده ام، ناراحت بودم و گریه می کردم. من فردی مذهبی بودم و سقط جنین سالم را گناه می دانستم. به نظرم داشتن دو فرزند برای یک زوج معلم کافی بود و رساندن آنها به مرحله ی دانشگاه و کار و زندگی تلاش و زحمت بسیار لازم داشت. چه رسد به این که حالا قرار است سومی هم به آنان اضافه شود.!!
مادرم با شنیدن حال و روزم به دیدن من آمد. مرا دلداری می داد و می گفت:« صبر کن، ببین بعدها که دو پسر بزرگترت به سلامتی سر زندگی شان می روند، این بچه چقدر به درد شما می خورد. آن زمان دیگر شما مسن شده اید و نیاز به کمک دارید.»!!
وقتی از سلامت جنین و ادامه ی حیاتش مطمئن شدم، خبر بارداری ام را به پسرانم دادم و آنها به قدری از این خبر خوشحال شدند که من متعجب شدم.
پسرها می گفتند:« این بچه پسر هست یا دختر؟» اگر پسر بود اسمش را چی بگذاریم و اگر دختر بود چی؟» خلاصه دیگر ورد زبان پسرها شده بود برادر یا خواهر کوچکتر از خودشان.
خواهرم وقتی ماجرا را فهمید او هم جهت دلداری من گفت:« شاید خدا می خواهد به شما دختری هدیه کند و پسرهایت خواهر داشته باشند.»
https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
در هفته ی آخر فروردین ۷۴ بالاخره من هم از دانش آموزانی که دچار « آنفولانزای چچنی» شده بودند، این بیماری را گرفتم. نمی دانم چرا آن زمان این نوع آنفولانزا همه گیر شده بود.؟! یا چرا به نام «چچنی» معروف شده بود.؟ آیا ویروس آن از چچن وارد کشور ما شده بود.؟!!
روز های تدریس من چهار روز اول هفته بود. روز چهارشنبه به «درمانگاه خیریه تراب» در خیابان شهید کلاهدوز یا همان دولت، رفتم. پس از این که خانم دکتر نسخه ای جهت درمان «آنفولانزای چچنی» برایم نوشت، به خانم دکتر گفتم:« ضمنا من مدتی است که وارد دوران یائسگی شده ام و عادت ماهانه نمی شوم.» خانم دکتر گفت:« اتفاقا در این دوره چه بسیار حاملگی رخ داده است. من جهت اطمینان یک آزمایش برای شما می نویسم.»
با مراجعه به آزمایشگاه همان درمانگاه و ارائه نمونه به آن، قرار شد روز بعد جواب را بگیرم و نزد خانم دکتر ببرم . صبح روز بعد خانم دکتر نگاهی به جواب آزمایش کرد و گفت:« جواب مثبت است و شما باردار هستید.» !!!
به خانم دکتر گفتم:« من باور نمی کنم. چون هیچ تغییری در خود احساس نکرده ام.»!! از خانم دکتر خواستم باز برایم آزمایش بنویسد تا آن را به یک آزمایشگاه معتبر و با سابقه ببرم. این بار به آزمایشگاهی در خیابان پاسداران رفتم و آزمایش دادم. آنها گفتند:« چون سرمان شلوغ است هفته ی بعد پاسخ می دهیم.
من هفته ی بعد مراجعه کردم و پاسخ را دریافت کرده و دوباره به درمانگاه و نزد خانم دکتر رفتم. باز خانم دکتر به من گفت:« جواب مثبت است و شما باردار هستید.»!!
با ناباوری درمانگاه را ترک کردم و عصر همان روز به مطب خصوصی خانم دکتری که متخصص زنان بود مراجعه کردم. ماجرا را برای ایشان بازگو کردم. او گفت:« کاری ندارد. در همین طبقه ی اول این ساختمان سونوگرافی انجام می دهند. من الان دستور سونوگرافی را می نویسم تا شما را سونوگرافی کنند و مسئله کاملا روشن شود.
با نسخه ی خانم دکتر به محل سونوگرافی رفتم. خانم مسئول وسیله ای صاف را روی شکم من که قبلا «ژل» روی آن مالیده بود، می مالید و پس از چند لحظه با مکث گفت:« بع...له شما باردار هستید و ...» من مهلت ندادم حرفش تمام شود از جای خود نیم خیز شدم و از او خواستم مونیتور دستگاه را به سمت من بچرخاند تا آنچه که او نشان بارداری می داند را به من نشان دهد و من با چشم خود ببینم. او هم همین کار را کرد و باز آن شیء صاف را روی شکم من مالید. من چیزی شبیه لوبیا را دیدم که انتهای این لوبیا از هم باز و دوباره بسته می شد.!!! بله من در سن ۴۰ سالگی باز باردار شده بودم.!!! خانم مسئول گفت:« شما در هفته ی دوازدهم بارداری هستید. یعنی الان سه ماهه باردارید.!!!
انگار سطلی از آب یخ روی سرم ریختند.! شنیده بودم که بارداری در سن بالا ممکن است موجب ناقص شدن جنین شود.!! شنیده بودم که ممکن است نوزاد « منگول» به دنیا بیاید.! دوباره با نگرانی به مطب خانم دکتر متخصص رفتم. او گفت :« تحقیقات نشان داده که « منگول» شدن نوزاد به دلیل یک جهش کروموزومی است.» و پرسید:« مگر شوهر شما نسبت فامیلی با شما دارد.»؟ گفتم:« نه ولی دوست دارم مطمئن شوم که این بچه سالم است و اگر نیست قبل از این که به ماه های بعد برسد آن را سقط کنم.»
خانم دکتر یک مرکز پزشکی را در غرب تهران به من معرفی کرد و با نسخه ای که نوشت من و محمد به آنجا مراجعه کردیم. آنها پس از سوال و جواب و پر کردن فرم ها و انجام آزمایش هایی تایید کردند که جنین سالم است و جای نگرانی نیست.
البته خودم از اینکه پس از ده سال از تولد فرزند دومم دوباره باردار شده ام، ناراحت بودم و گریه می کردم. من فردی مذهبی بودم و سقط جنین سالم را گناه می دانستم. به نظرم داشتن دو فرزند برای یک زوج معلم کافی بود و رساندن آنها به مرحله ی دانشگاه و کار و زندگی تلاش و زحمت بسیار لازم داشت. چه رسد به این که حالا قرار است سومی هم به آنان اضافه شود.!!
مادرم با شنیدن حال و روزم به دیدن من آمد. مرا دلداری می داد و می گفت:« صبر کن، ببین بعدها که دو پسر بزرگترت به سلامتی سر زندگی شان می روند، این بچه چقدر به درد شما می خورد. آن زمان دیگر شما مسن شده اید و نیاز به کمک دارید.»!!
وقتی از سلامت جنین و ادامه ی حیاتش مطمئن شدم، خبر بارداری ام را به پسرانم دادم و آنها به قدری از این خبر خوشحال شدند که من متعجب شدم.
پسرها می گفتند:« این بچه پسر هست یا دختر؟» اگر پسر بود اسمش را چی بگذاریم و اگر دختر بود چی؟» خلاصه دیگر ورد زبان پسرها شده بود برادر یا خواهر کوچکتر از خودشان.
خواهرم وقتی ماجرا را فهمید او هم جهت دلداری من گفت:« شاید خدا می خواهد به شما دختری هدیه کند و پسرهایت خواهر داشته باشند.»
https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
۱۴۰۴ شهریور ۱۸, سهشنبه
نقش اپوزسیون دربی تفاوتی سیاسی
https://t.me/khaksari1sokhanrani/1350
فایل صوتی :
محمد خاکساری - ۱۷ شهریور ۱۴۰۴
موضوع :
۱- نقش اپوزسیون در بی تفاوتی سیاسی
۲- کاهش بی اعتمادی به اپوزسیون
بی تفاوتی سیاسی
۳- اختلافات اپوزسیون یکی از دلایل
بی تفاوتی سیاسی
۳- راه حل پل میان نخبگان و مردم است
https://t.me/khaksari1sokhanrani
محمد خاکساری - ۱۷ شهریور ۱۴۰۴
موضوع :
۱- نقش اپوزسیون در بی تفاوتی سیاسی
۲- کاهش بی اعتمادی به اپوزسیون
بی تفاوتی سیاسی
۳- اختلافات اپوزسیون یکی از دلایل
بی تفاوتی سیاسی
۳- راه حل پل میان نخبگان و مردم است
https://t.me/khaksari1sokhanrani
۱۴۰۴ شهریور ۱۷, دوشنبه
راهی به سوی تغییر واقعی
«راهی بهسوی تغییر واقعی»
تغییر، نه در فریاد و نه در شعار
که در گامهای روشن و استوار
با آگاهی، آغاز میشود مسیر
بیداریِ خاموشان، نویدِ تدبیر
اعتماد، پلی میان دلهاست
همبستگی، رازِ فرداهاست
هدف اگر روشن و مشترک شود
همه صداها در یکی ترک شود
بی مشارکت، رویا پرپر میشود
عمل پیوسته، ماندنی میشود
فشار مدنی، فریادِ بیخون است
اعتصاب و نافرمانی، قانون است
تغییرِ حقیقی، بی خشونت اما قوی
میسازد فردا را، به دستِ ما، بهتوی
دوشنبه
۱۷ شهریور ۱۴۰۴
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
https://t.me/ghalamemoalem
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode
تغییر، نه در فریاد و نه در شعار
که در گامهای روشن و استوار
با آگاهی، آغاز میشود مسیر
بیداریِ خاموشان، نویدِ تدبیر
اعتماد، پلی میان دلهاست
همبستگی، رازِ فرداهاست
هدف اگر روشن و مشترک شود
همه صداها در یکی ترک شود
بی مشارکت، رویا پرپر میشود
عمل پیوسته، ماندنی میشود
فشار مدنی، فریادِ بیخون است
اعتصاب و نافرمانی، قانون است
تغییرِ حقیقی، بی خشونت اما قوی
میسازد فردا را، به دستِ ما، بهتوی
دوشنبه
۱۷ شهریور ۱۴۰۴
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
https://t.me/ghalamemoalem
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode
۱۴۰۴ شهریور ۱۶, یکشنبه
فریاد بر سکوت اکثریت
⬅️فریاد بر سکوت اکثریت
تا به کی این خامُشان، در هراس و بیصدا؟
تا کجا این بیتفاوت، این سکوتِ بیبها؟
نان اگر از سفره رفته، آب اگر خشکیده شد،
برق اگر خاموش گردد، فقر بر جانها زند.
درس هم کالای ثروت، کودکیها بیپناه،
آینده در دست زر، مانده مردم بیگناه.
چند سال ظلم و زنجیر، چند نسل خون و درد؟
ملتی خاموش ماند و داغ فردا بر جگر.
نسل آینده چه گوید از شما ای خفتهگان؟
که تماشا کرد ملت، جان فدا کردند کسان.
👈🏽انتخابی پیش روی است، یا سکوت و یا قیام،
یا اسارت تا ابد، یا شجاعت تا دوام.
یکشنبه
۱۶ شهر یور
۱۴۰۴
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
https://t.me/ghalamemoalem
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
تا به کی این خامُشان، در هراس و بیصدا؟
تا کجا این بیتفاوت، این سکوتِ بیبها؟
نان اگر از سفره رفته، آب اگر خشکیده شد،
برق اگر خاموش گردد، فقر بر جانها زند.
درس هم کالای ثروت، کودکیها بیپناه،
آینده در دست زر، مانده مردم بیگناه.
چند سال ظلم و زنجیر، چند نسل خون و درد؟
ملتی خاموش ماند و داغ فردا بر جگر.
نسل آینده چه گوید از شما ای خفتهگان؟
که تماشا کرد ملت، جان فدا کردند کسان.
👈🏽انتخابی پیش روی است، یا سکوت و یا قیام،
یا اسارت تا ابد، یا شجاعت تا دوام.
یکشنبه
۱۶ شهر یور
۱۴۰۴
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
https://t.me/ghalamemoalem
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
۱۴۰۴ شهریور ۱۵, شنبه
بازدارندگی اعدام
https://x.com/khaksari902/status/1964375754793259394?t=2BFCbzjZzlGNVbFE06cDVg&s=08
اعدام در حاکمیت نااسلامی فقط برای بازدارندگی اعتراضات است. تمام اعدامیها قربانی ترسافکنیاند. اگر ما متحد و همبسته شویم، دیگر اعدام و دستگیری اثر خود را از دست میدهد.
تنها با اعتراضات مستمر و پیگیر میتوان جلوی چرخهی اعدام و سرکوب را گرفت.
تصمیم با ماست: سکوت یا ایستادگی.
اعدام در حاکمیت نااسلامی فقط برای بازدارندگی اعتراضات است. تمام اعدامیها قربانی ترسافکنیاند. اگر ما متحد و همبسته شویم، دیگر اعدام و دستگیری اثر خود را از دست میدهد.
تنها با اعتراضات مستمر و پیگیر میتوان جلوی چرخهی اعدام و سرکوب را گرفت.
تصمیم با ماست: سکوت یا ایستادگی.
۱۴۰۴ شهریور ۱۴, جمعه
پیشنهاد خرید اینترنت ماهواره ای
https://x.com/khaksari902/status/1964055015196340360?t=9lRMVpnmdpY2RvHnDYqhXQ&s=08
👈پیشنهاد میکنم برای قطع اینترنت در آینده آپارتمانها یک دستگاه اینترنت ماهواره ای استرلینگ بین۲۰ تا میلیون تا ۷۰ میلیون تومان خرید کنند فعلا اشتراک در ایران رایگان ،دیگر پول اینترنت در داخل نمی دهید سرعت اینترنت داخل ۸ گیگ حدود۳ میلیون تومان سرعت اینترنت ماهواره ۵۰ تا ۲۵۰ درگیگ درثانیه
👈پیشنهاد میکنم برای قطع اینترنت در آینده آپارتمانها یک دستگاه اینترنت ماهواره ای استرلینگ بین۲۰ تا میلیون تا ۷۰ میلیون تومان خرید کنند فعلا اشتراک در ایران رایگان ،دیگر پول اینترنت در داخل نمی دهید سرعت اینترنت داخل ۸ گیگ حدود۳ میلیون تومان سرعت اینترنت ماهواره ۵۰ تا ۲۵۰ درگیگ درثانیه
بقای جمهوری اسلامی
https://x.com/khaksari902/status/1964038841410490609?t=vh-yzT9RT2mAYRxhvPxnXA&s=08
بقای جمهوریِ نااسلامی
یعنی زندان، اعدام و ترساندن مردم.
تجربه تاریخ همین را ثابت کرده است.
#آزادی_یا_مرگ
بقای جمهوریِ نااسلامی
یعنی زندان، اعدام و ترساندن مردم.
تجربه تاریخ همین را ثابت کرده است.
#آزادی_یا_مرگ
۱۴۰۴ شهریور ۱۲, چهارشنبه
دیالوگ علی نصیریان در فیلم هزاردستان علی حاتمی
https://t.me/ghalamemoalem/23187
🖍دیالوگ آموزنده
علی نصیریان
در فیلم
هزار دستان
کارگرادان
علی حاتمی
🖍اگر آن را عمل کنیم . شش ماهه حکومت
پایین می آید .
اما اکثریت خاموش عمر استبداد طولانی
می کند. با اکثریت خاموش وضعیت
ما بدتر خواهد شد
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
https://t.me/ghalamemoalem
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
علی نصیریان
در فیلم
هزار دستان
کارگرادان
علی حاتمی
🖍اگر آن را عمل کنیم . شش ماهه حکومت
پایین می آید .
اما اکثریت خاموش عمر استبداد طولانی
می کند. با اکثریت خاموش وضعیت
ما بدتر خواهد شد
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
https://t.me/ghalamemoalem
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
جدایی سرزمین جدا شده طی ۲۰۰ ساله
«جدایی سرزمینهای ایران در دو قرن اخیر و مناقشه جزایر سهگانه»
🖍🖍🖍🖍🖍🖍🖍🖍
شما یک مورد نشان دهید
طی ۲۰۰ ساله اخیر قومیت ها
تجربه کردند
قاجار و پهلوی ها بودند
ایران را جدا کردند
رضا شاه هرات را به افغانستان
آرارات را به ترک داد
محمد رضا شاه بحرین
را بدون مجوز از مجلس داد
سه جزیره گرفته قانونی نبست
اگر امارات به لاهه شکایت کند
هرچه سه جزیره ازایران می گیرند
هیچ قراردادی نداریم
این را حقوق دان ایرانی که درلاهه
چند سال کار کرده است
گفته است
تجزیه بهانهای است
برای مرکز گرایی
اگر ایران فدرال نشود
مثل اول انقلاب جنگ داخلی است
طبق گفته :" امام جمعه خرم آباد
فقط لر ها حدود بیش ۲ میلیون اسلحه دارند
از زمان قاجار و پهلوی قومیت ها
اسلحه داشتند
🖍🖍🖍🖍🖍🖍🖍🖍
شما یک مورد نشان دهید
طی ۲۰۰ ساله اخیر قومیت ها
تجربه کردند
قاجار و پهلوی ها بودند
ایران را جدا کردند
رضا شاه هرات را به افغانستان
آرارات را به ترک داد
محمد رضا شاه بحرین
را بدون مجوز از مجلس داد
سه جزیره گرفته قانونی نبست
اگر امارات به لاهه شکایت کند
هرچه سه جزیره ازایران می گیرند
هیچ قراردادی نداریم
این را حقوق دان ایرانی که درلاهه
چند سال کار کرده است
گفته است
تجزیه بهانهای است
برای مرکز گرایی
اگر ایران فدرال نشود
مثل اول انقلاب جنگ داخلی است
طبق گفته :" امام جمعه خرم آباد
فقط لر ها حدود بیش ۲ میلیون اسلحه دارند
از زمان قاجار و پهلوی قومیت ها
اسلحه داشتند
۱۴۰۴ شهریور ۱۱, سهشنبه
دیالوگ فیلم هزار دستان اگرعمل کنیم حکومت پایین می آید
https://t.me/ghalamemoalem/23187
🖍دیالوگ آموزنده
علی نصیریان
در فیلم
هزار دستان
کارگرادان
علی حاتمی
🖍اگر آن را عمل کنیم . شش ماهه حکومت
پایین می آید .
اما اکثریت خاموش عمر استبداد طولانی
می کند. با اکثریت خاموش وضعیت
ما بدتر خواهد شد
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
https://t.me/ghalamemoalem
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
علی نصیریان
در فیلم
هزار دستان
کارگرادان
علی حاتمی
🖍اگر آن را عمل کنیم . شش ماهه حکومت
پایین می آید .
اما اکثریت خاموش عمر استبداد طولانی
می کند. با اکثریت خاموش وضعیت
ما بدتر خواهد شد
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
https://t.me/ghalamemoalem
https://chat.whatsapp.com/EBVBDGtD5OS9YSyZ5ZhL5A?mode=ems_copy_c
۱۴۰۴ شهریور ۱۰, دوشنبه
اکثریت خاموش شعر
شعر اکثریت خاموش
اکثریت خاموش
🖍🖍🖍🖍🖍🖍
سکوت،
زنجیریست که بر دست خویش میبندیم
و خیال میکنیم آزادیست.
سکوت،
نان خشک دیکتاتور است
که هر روز او را سیرتر میکند
و ما را گرسنهتر.
هر لب فروبسته،
سنگیست بر مقبرهی حقیقت.
هر چشم بسته،
چراغیست در کاخ ظلم.
اکثریت خاموش!
شما هستید که عمر شب را طولانی میکنید،
که بر تخت ستم،
بالش نرم سکوت میگذارید.
دیکتاتور،
نه از شمشیر میترسد
نه از فریادهای پراکنده.
ترس او،
از روزیست
که سکوتها بشکنند
و خاموشان
فریاد شوند.
اکثریت خاموش
🖍🖍🖍🖍🖍🖍
سکوت،
زنجیریست که بر دست خویش میبندیم
و خیال میکنیم آزادیست.
سکوت،
نان خشک دیکتاتور است
که هر روز او را سیرتر میکند
و ما را گرسنهتر.
هر لب فروبسته،
سنگیست بر مقبرهی حقیقت.
هر چشم بسته،
چراغیست در کاخ ظلم.
اکثریت خاموش!
شما هستید که عمر شب را طولانی میکنید،
که بر تخت ستم،
بالش نرم سکوت میگذارید.
دیکتاتور،
نه از شمشیر میترسد
نه از فریادهای پراکنده.
ترس او،
از روزیست
که سکوتها بشکنند
و خاموشان
فریاد شوند.
اشتراک در:
نظرات (Atom)