۱۶۹- روایتی واقعی از دهه ای که «شایستگی» فراموش شد.!!!
وقتی با مدرک فوق لیسانس مبلغ ناچیزی به حقوق معلم اضافه می شد و اختلاس گران با رانت، آزاد می چرخیدند...
این فقط یک خاطره نیست، تصویری از نسلی است که زیر بار فساد، تبعیض و گرانی، آرام آرام از نفس افتاد
بخوانید روایت تلخ اما صادقانه ی یک خانم معلم در سال ۱۳۷۴ شاید شما هم خودتان را در این روایت ببینید.
در پایان خرداد ۷۴ حکم ارتقاء گروه ۱۰ به دستم رسید. افزایش حقوق ۸۴۰۰ ریال و افزایش فوق العاده شغل ۸۸۲۰ ریال و جمع حقوق من ۲۹۳۵۸۱ ریال شد.
در ۳۱ تیرماه ۷۴ تحصیلات محمد در مقطع فوق لیسانس علوم ارتباطات با گرایش روزنامه نگاری پایان یافت.
وقتی مدرک تحصیلی خود را به آموزش و پرورش ارائه کرد مبلغ ناچیزی به حقوق او اضافه شد و تفاوت حقوق من با مدرک لیسانس، با حقوق محمد آنقدر ناچیز بود که من از تصمیم خود به ادامه ی تحصیل منصرف شدم.!
قیمت اجناس روز به روز افزایش می یافت. دولت نرخ رسمی دلار را ۱۷۵ تومان اعلام می کرد ولی در بازار آزاد به ۴۰۳ تومان فروخته می شد. هیچ ثباتی در اقتصاد کشور وجود نداشت. در صفحه ی اول هفته نامه ی « پیام دانشجو» از قول رئیس سازمان بازرسی کشور نوشته شده بود:« برخی از گرانی ها به سوء مدیریت مربوط می شود.» به قول معروف« چشم بسته غیب گفته بود.»!!
در تیرماه ۷۴ جمهوری اسلامی تلاش می کرد به نشانه ی شکست تحریم های آمریکا روابط خود با اروپا را بهبود بخشد. بهمین خاطر نمایندگانی را به نشست مشترکی که درشهر رم ایتالیا برگزار می شد، فرستاد. گسترش روابط هستهای با روسیه و تبادلات تجاری با چین نیز در صدر اخبار قرار گرفت تا نشانگر شکست سیاست های تحریمی آمریکا باشد. از طرفی مفاسد اقتصادی در کشور ابعاد وسیع تری پیدا کرده بود.!!
افراد حقیری که با تملق و چابلوسی به مقاماتی رسیده بودند با سوء استفاده از موقعیت خود به غارت « بیت المال» می پرداختند. یکی از بزرگ ترین این پرونده ها که آخوند«محسن اژه ای» قاضی دادگاه آن بود، متهمان «اختلاس ۱۲۳ میلیارد تومان از بانک صادرات» را محاکمه می کرد.!!! «مرتضی رفیق دوست» رئیس کمیته انقلاب اسلامی سعد آباد که برادر محسن رفیقدوست، رئیس بنیاد مستضعفان بود، در جریان این پرونده محکوم به حبس ابد شد و برای شخصی به نام فاضل خداداد حکم افساد فی الارض و اعدام صادر شد. برادر رئیس بنیاد مستضعفان پس از ۸ سال از زندان آزاد شد و معلوم شد که این ۸ سال هم او مسئول خرید زندان بود و اکثرا در بیرون زندان به سر می برد!!!
وقتی به آن روزها نگاه می کنم، می بینم که زندگی ما زیر بار بی ثباتی اقتصادی و فساد اداری، هر روز بی رمق تر می شد. افزایش ناچیزحقوقم در برابر تورم افسار گسیخته، تنها عددی روی کاغذ بود، بی آن که تغییری در معیشتم ایجاد کند. محمد با هزار امید درس خواند تا به مقطع دکترا برود. معدل فوق لیسانسش فقط چند صدم از هجده کمتر بود؛ اما نتیجه اش تنها اندکی افزایش حقوق شد و این کافی بود تا من و محمد از ادامه ی تحصیل منصرف شویم.!! وقتی می دیدیم تحصیلات عالی و شایستگی، جای خود را به رابطه، ریا و چاپلوسی داده است انگیزه ای برای ادامه ی تحصیل نمی ماند.
در حالی که مردم با گرانی دست و پنجه نرم می کردند، دولت با لبخند از شکست تحریم ها می گفت و همزمان اختلاس ها در دل نظامی که متولیانش آن را مقدس می نامیدند ریشه دوانده بود.!! قاضی حکم اعدام و ابد می داد، اما محکوم به حبس ابد آن با رابطه و رانت فقط ۸ سال آن هم در بیرون از زندان به سر برد.!!
این ها فقط خاطرات نیستند، نشانه هایی از دورانی هستند که در آن، ارزش کار، علم و صداقت رنگ باخته بود. اگر این مسائل را ننویسم، اگر آنها را ثبت نکنم، این روزها فراموش می شوند. من می نویسم، نه برای تسویه حساب با کسانی که خود را حجت و دلیل اسلام (حجةالاسلام )یا آیت و نشانه ی خدا (آیت الله) به ما معرفی می کردند، بلکه برای آن که فرزندان ما بدانند چه شد که کار به اینجا رسید و هرگز اختیار امور کشور را به هیچ «فرد» حتی اگر « پسر خدا» باشد نسپارند.!!
https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر