۱۳۹۹ اسفند ۱۰, یکشنبه

خاطره ورود روحانی به دبیرستانی در تهران

✏️پاسخ همکار در گروه واتساپ شورای عالی فعالان صنفی 
👈🏾خاطره ورود یک آخوند یا روحانی به دبیرستانی درتهران 
✏️✏️✏️✏️
یادم هست در دبیرستانی درس می دادم .  اکثر دبیران آن تبعیدی بودند.
به دلیل اینکه  اعتراض به مدیران خود ، داشتند. در  این دبیرستان تبعید شده بودند و   تدریس می کردند.
👈🏾اکثرا دبیران تحصیلات فوق لیسانس داشتند.‌ وسابقه بالای ۲۰ سال داشتند.
حتی دبیر تاریخ دبیرستان دکترای تاریخ داشت.مدیری از منطقه دیگر به این دبیرستان آمد.سابقه اکثر دبیران را خواند . 
👈🏾یک بار مدیر جدید ، مطلب زیر را به من گفت :" وقتی به دبیرستان شما آمدم. سابقه دبیران شاغل دردبیرستان را خواندم.
گفت " دو را ه داشتم ، 
👈🏾یکی  همه دبیران در اختیار اداره بگذارم 
و نیروی جدید بگیرم 
👈🏾راه دوم‌  این بود. با دبیران این دبیرستان  کنار بیایم با این دبیران همکاری کنم . این  مدیر خودش هم باتجربه بود. 
👈🏾خلاصه رفتار مدیر جدید بسیار نزدیک و محبت آمیز با دبیران بود. هرچه اداره می نوشت به این دبیران فشار بیاورد.‌ایشان
 پشت گوش می انداخت .بعد از حدود دوسال طوری شد . که میانگین معدل این 
دبیرستان با دبیرستان درجه یک منطقه نزدیک شد.
⬅️دلیل آن همکاری نزدیک مدیر با همکاران بود.
👈🏾یک روز دبیرستان آمدم . دیدم یک روحانی به دبیرستان آمده بود. ظاهرا ازسپاه آمده بود. اداره به این روحانی 
گفته بود . "به این دبیرستان بروید. 
کارکنان این دبیرستان و دانش آموزان را هدایت "کنید.‌روز اول زنگ تفریح این روحانی  به دفتر دبیرستان آمد .اکثر ما که تبعیدی 
به این دبیرستان بودیم. ترسی از کسی نداشتیم.‌یکی از همکاران به او گفت " یک سئوالی از این روحانی کرد. 
⬅️این همکار به این روحانی گفت سئوالی دارم :" ای راستی جریان 
اختلاف رفسنجانی با خامنه ای چیست ؟"
همکاران دنبال آن سخن همکار  را گرفتند. روحانی نگاهی کرد تعجب کرد. این ها کی هستند؟ اصلا از من نترسیدند.جواب درستی نداد. یک یا دو روز این روحانی سرکلاس دبیرستان رفت. دانش آموزان آنقدر 
سئوال سکسی از او کردند.  مرتب 
این روحانی دست می انداختند.‌به خصوص به کلاس سوم که من درس می دادم. حساب این روحانی را سئوال پیچ می کردند.
یک روز من کلاس نداشتم . روز بعد به دبیرستان آمدم.از مدیر دبیرستان سراغ روحانی را گرفتم‌، که اداره فرستاده بود. مدیر دبیرستان گفت‌ "آقای خاکساری
" روحانی یا آخونده فرار کرد و انصراف داد" بعد از آن هیچ روحانی به دبیرستان ما نیامد.
این دبیرستان به جهت نظم و علمی طوری رشد کرد .که اولیای جدید  می خواستند 
دراین دبیرستان ثبت کنند. 
👈🏾یک روز آمدم دبیرستان، مدیر به من گفت :" اداره تصمیم گرفته این دبیرستان را منحل کند. دانش آموزان به سایر دبیرستان منتقل کند"دلیل آن این بود . ریاست منطقه با مدارس غیر انتفاعی دستش یکی بود.
یکی از امور تربیتی به من گفت 
" سالانه مدیران مدارس غیر انتفاعی ،مرتب سکه به رییس منطقه  هدیه می دهند" 
آنقدر این وضعیت آنقدر خراب شد  که
رییس منطقه را اداره کل آموزش و پرورش  عوض کرد.
⬅️بعد یکی دوسال به این دبیرستانی که درس می دادم. که منحل شده بود. سرزدم.
 دیدم این دبیرستان که درس می دادم  انبار منطقه شده است. طبقه دوم اطاق های آن  را در اختیار برخی کارکنان اداری ، منطقه
 داده اند.که ساکن شوند.
✔️جمع بندی 
✏️✏️✏️
فکر نکنید روحانیون بتواند با دانش آموزانی که هرکدام دست آنها یک گوشی است . مرتب در اینترنت گردش می کنند .‌ به راحتی 
این ۱۲۰۰۰ روحانی که قرار است .استخدام آموزش وپرورش شوند.‌به آسانی بتواند کار  و تدریس کنند.  روحانی ها جرات نمی کنند . درخیابان لباس روحانیت را به‌ پوشند
عاقبت آنها شبیه امورتربیتی ها خواهد شد.اکثر درخواست داده بودند . که کلاس بروند.خسته شده بودند.
محمد خاکساری
۱۰ اسفند ۹۹
@MoallemaneMotarez

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر