۱۱۴ - واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر می کنند /چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند.
«حافظ»
یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۶۹ اول وقت اداری، مسئول دبیرخانه با حالتی شاد و خندان به اتاق کار ما آمد و گفت:« امروز آقای قرائتی، که تو تلویزیون برنامه داره با « حاج آقا »(منظورش معاون پرورشی حوزه ستادی وزارت آموزش و پرورش بود.) جلسه دارد. جالب این است که قرائتی گفته:« من صبحانه « کله پاچه» می خورم.» حالا حاجی گفته:« بروید کله پاچه بخرید.!» « ما هم بیست هزار تومان کله پاچه خریدیم.»!!
مسئول دبیرخانه ادامه داد:« پول کله پاچه به اندازه سه ماه حقوق و اضافه کار من است.»!!
«قرائتی» آخوندی بود که از سال ۵۸ در شبکه یک تلویزیون برنامه ی « درس هایی از قرآن » را اجرا می کرد.این برنامه هر هفته پنجشنبه بعد از ظهر ساعت ۱۸/۳۰ پخش می شد. او از سال ۶۱ رئیس « سازمان نهضت سواد آموزی» بود.
قرائتی همیشه در برنامه تلویزیونی « درس هایی از قرآن » با بیان آیات و احادیثی از قرآن و امامان، با مهربانی و بذله گویی سعی در جلب توجه بینندگان به اخلاق اسلامی داشت و بهمین دلیل همه ی کارکنان واحد عمومی معاونت پرورشی و حتی واحد ارزشیابی منتظر پایان جلسه بودند تا از حاضران در جلسه دربارهی « قرائتی» چیزهای جدیدی بفهمند.!
حدود ساعت ۲ بعد از ظهر مسئول دبیرخانه به اتاق ما آمد و گفت:« راننده حاجی که « قرائتی» را به خانه اش برگردانده یک چیزهایی می گوید و حالا من از او خواسته ام خودش بیاید و برای شما تعریف کند.»
بعد او از اتاق بیرون رفت و چند دقیقه بعد با مردی حدود ۵۰ سال سن و چهارشانه، با قدی متوسط که موهای شقیقه اش سفید شده بود، به اتاق برگشت. بعد از معرفی ما به یکدیگر خطاب به او گفت:« برای این خواهران(به جای کلمه ی خانم ها از لفظ خواهران استفاده می شد) هم ماجرا را تعریف کن.!
آن مرد گفت:« والله من و خانواده ام برنامه ی « قرائتی» را دوست داشتیم ولی از امروز به بعد من دیگر به آن نگاه نمی کنم و وقتی به خانواده ام این جریان را بگویم، حتماً آنها هم نگاه نخواهند کرد.»
من و خانم «ش»با شنیدن این سخنان بیشتر کنجکاو شدیم تا بفهمیم جریان چیست و هر دو مات و مبهوت، همزمان از او پرسیدیم:« مگر چی شده.؟ چه کار کرده.؟!» او گفت:« بعد از پایان جلسه قرار شد من آقای قرائتی را به منزلش برسانم. من خوشحال شدم و او را با احترام سوار ماشین کردم. او جلو نشست. من از او پرسیدم:« حاج آقا آدرس منزل کجاست؟» او با اخم و لحنی خشک به من گفت:« حالا برو بهت میگم.»!
من ماشین را روشن کردم و از ساختمان معاونت پرورشی بیرون رفتم. دوباره پرسیدم ولی او به جای این که حرف بزند دستش را بالا آورد و با انگشت اشاره سمت چپ را نشان داد و تا آخر که او را به منزل رساندم فقط انگشت اشاره اش را به سمت راست یا چپ و مستقیم حرکت می داد.!
با این کارش اعصاب من خرد شده بود و فکر می کردم پس این آقا که هر هفته برای مردم در تلویزیون «منبر» می رود خودش چرا به آن توصیههای اسلامی عمل نمی کند.؟!»
من گفتم:« سعدی شاعر بزرگ ایران می گوید:« سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی/به عمل کار برآید به سخندانی نیست». آقای راننده گفت:« در آیه ۲ سوره صف قرآن، خدا می گوید:« ای کسانی که ایمان آورده اید چرا می گویید آنچه را که انجام نمی دهید»؟ در این موقع مسئول دبیرخانه گفت:« خب این هم از ماجرای امروز. خوب است از رفتار این به اصطلاح استاد اخلاق عبرت بگیریم و حالا دیگر برویم سر کارمان.» او از اتاق خارج شد و پشت سر او آقای راننده هم خداحافظی کرد و رفت.
بعد من به این فکر افتادم که حافظ شاعر بزرگ ایران در قرن هشتم هجری چه مسائلی از این قشر دیده بود که درباره آنان چنین سروده؟! :
واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر می کنند/ چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس/ توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند؟
گوئیا باور نمی دارند روز داوری/ کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند
در سال ۹۶ در برنامه تلویزیونی به نام « عطر عاشقی » که همین آخوند قرائتی درس اخلاق و دین می داد، به یکی از مردان حاضر در جلسه که دوست داشت دوربین او را هم نشان دهد، با خشم تشر زد و او را از جلسه اخراج کرد.!!
این رفتار و گفتار او آن هم در برنامه زنده تلویزیونی مورد انتقاد شدید مردم قرار گرفت. مردم در انتقاد از رفتار قرائتی می گفتند:« در آیه ۴۴ سوره بقره چنین آمده است:« آیا مردم را به نیکوکاری فرمان می دهید و خود را فراموش می کنید.؟» یا می گفتند:« ترویج قرآن قبل از آن که از تریبون ها رخ دهد با رفتارها واقع می شود.»
این مسئله همان چیزی است که ما معلمان به خوبی از آن آگاهیم. یعنی «الگوی رفتاری» در امر « تعلیم و تربیت» حرف اول را می زند، به قول معروف:« دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر