۱۳۹۹ مهر ۵, شنبه

اگر ‏جنگی ‏دوباره ‏شود

اگردوباره جنگی شروع شد
و ما نبودیم،
از قول ما *رزمندگان دیروز*
به *رزمندگان فردا* بگوئید:

در حین مبارزه با دشمن متجاوز،
به *بعد از جنگ* هم بیاندیشید!
مبادا *ارزش‌ها* را در خاکریزها جا بگذارید!
اگر چنین کنید! 
ارزش ها، مثل امروز، *عوض* می شود و *عوضی‌ها* ارزشمند می شوند.

آن روزها:
*قطار قطار* می رفتیم
*واگن واگن* بر می گشتیم
*راست قامت* می رفتیم
*کمر خمیده* بر می گشتیم
*دسته دسته* می رفتیم
*تنهای تنها* بر می گشتیم

بی‌هیچ استقبال و جشن و سروری
فقط *آغوش گرم مادری* چشم انتظارمان بود و دگر هیچ.

اما مردانه، ایستادیم!
باور کنیدکه:
ماهم دل داشتیم،
فرزند و عیال و خانمان ‌داشتیم.
😔😔😔😔😔😔😔😔

اما با *پا* رفتیم، 
با *عصا* بر گشتیم
با *عزم* رفتیم،
با *زخم* برگشتیم
با *شور* رفتیم،
با *شعور* برگشتیم

ما اکنون *پریشان* هستیم،
اما *پشیمان* نیستیم

*ما* همان کهنه *رزمندگان* پیاده‌ایم که *سواری* نیاموخته‌ایم.
*ما* همان هایی هستیم که به *وسوسه‌ی قدرت* نرفته بودیم.
می‌دانید *تعداد ما* در هشت سال جنگ، چند نفر بود؟
*۳/۵* درصد از کل جمعیت ایران!
اما *مردانگی* را *تنها* نگذاشتیم
ما *غارت* را آموزش ندیده بودیم
رفتیم و *غیرت* را تجربه کردیم
اکنون نیز *فریاد* می‌زنیم که:
این *حرامیان یقه سفید قافله‌ی اختلاس* از ما نیستند.

*این گرگانی که صد پیراهن یوسف را دریده‌اند* از ما نیستند

این *خرافات خوارج ‌‌‌پسند* وصله‌ی مرام ما نیست

*ما* نه اسب امام زمان دیدیم
نه بی ذکر سالار شهیدان، جنگیدیم

اما *استخوان در ‌گلو* و *خار در چشم*، از *وضعیت امروز مردم خوبمان* شرمنده‌ایم

شرمنده ایم، با صورتی سرخ!
شرمنده ایم، با دستانی که در فکه و شلمچه و مجنون و هور و ارتفاعات غرب جا مانده است!
ای همه‌ی آنانی که *احساس پاک* را می شناسید!
*ما* اگر به جبهه نمی‌رفتیم!
با دشمنی که به نام قادسیه، برای هلاک مردم و میهن مان ایران، آمده بود، چه می کردیم؟

شما را به آن سالار شهیدان، ما را *بهتر قضاوت* کنید.
حساب اندکی از ما که *آلوده* شدند و *شرافت* خود را فروختند، را به پای ما ننویسید!

تقدیم به خانواده های محترم شهدا و جانبازان و ایثارگران هشت سال دفاع مقدس که مرد و مردانه از وجب به وجب این خاک حراست نمودند.

تقدیم به مردمان با غیرت سرزمینم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر