۱۴۰۳ شهریور ۱۳, سه‌شنبه

۱۲۶- روبرو شدن با "زورو"در کلاس درس

 ۱۲۶- روبرو شدن با « زورو» در کلاس درس

در اواسط اسفند ۶۹ اتفاق عجیبی افتاد که خیلی موجب حیرت و عبرت من شد. این اتفاق دیدن نامه ی نماینده شهر اهواز در مجلس شورای اسلامی بود.!

موضوع از این قرار بود که یک مربی تربیتی از شهر اهواز به این نماینده مراجعه کرده و از امور تربیتی آن شهر شکایت کرده بود. دلیل شکایت این مربی تربیتی، عزل وی از سمت مربی تربیتی و فرستادن او به رده ی «آموزشی» و سمت « معلمی» بود.!!

نامه ی مذکور چند پیوست داشت. به این صورت که نماینده مجلس به معاون پرورشی وزارتخانه نامه ای فرستاده بود و شکایت نامه مربی تربیتی را مطرح کرده و خواهان پاسخ بود.!
 معاون پرورشی وزارتخانه با ارسال نامه ی نماینده مجلس و مربی تربیتی به اداره کل آموزش و پرورش خوزستان از آنان توضیح خواسته بود.

اداره کل آموزش و پرورش خوزستان هم از معاونت  پرورشی استان پاسخ خواسته بود.! معاونت پرورشی اداره کل آموزش و پرورش خوزستان چنین پاسخ داده بود.:
خواهر… از بدو تاسیس امور تربیتی با سمت « مربی پرورشی» در مدارس این شهر حضور داشته است ولی هر سال مدیران مدارس او را به دلیل « دافعه ی شدید» و « نداشتن جاذبه» در اختیار اداره معاونت پرورشی قرار داده اند.!!

 لذا او را به عنوان « معلم» به قسمت «آموزشی» منتقل کرده ایم.!!

با خواندن عبارت های « دافعه ی شدید» و « نداشتن جاذبه» در ذهن من جرقه ای زده شد و به یاد خانم... افتادم. دوباره به نام خانم مربی تربیتی مورد نظر نگاه کردم. حدس من درست بود.!! 
این « مربی تربیتی» همان دختر خانم مجرد ۳۰ ، ۳۵ ساله ای بود که وقتی من در مدرسه ی راهنمایی تحصیلی مهشاد شیرازی شهر اهواز درس می دادم، مربی این مدرسه بود.!!

آن سال روز معلم در ماه رمضان بود و وقتی من وارد کلاس شدم دانش آموزان همزمان با برپا دادن، تخم مرغ هایی را به سقف کلاس پرتاب کردند و از میان آنها کاغذ های رنگی بیرون ریخت. بچه ها دست زدند و روز معلم را به من تبریک گفتند.یک کیک هم روی میز گذاشتند. من گفتم :« به احترام ماه رمضان این کیک را زنگ تفریح به تعداد بچه ها قسمت کرده و در یک کیسه فریزر بگذارید و به آنها بدهید تا به خانه ببرند.»

در همین هنگام درب آهنی کلاس با شدت باز شد. به طوری که به دیوار کلاس برخورد کرد و دوباره تا نیمه بسته شد.!!
همین خانم مربی با چادر مشکی وارد شد و گفت:« به به . می بینم که هنوز آثار «طاغوت» در اینجا وجود دارد.» بعد به میز و کیک روی آن اشاره کرد و گفت :« روزه خواری هم که می کنید.!»

هنوز چادر کثیف او را به خاطر دارم.  جای انگشتان چربش  قسمت سر، صورت و میانه چادر را براق کرده بود. او این چادر را از قسمت جلو تا کمر دوخته بود و در دو طرف چادر، جایی برای خروج دست به وجود آورده بود و دستان خود را ناگهان از سوراخ های دوطرف چادر بیرون می آورد.!!

خوب به یاد دارم که دانش آموزان او را « زورو» می نامیدند.!!
  
من در زنگ تفریح جریان را برای همکاران و بعد هم برای مدیر بازگو کردم. همه به شدت از رفتار نامناسب او ناراحت بودند. روز بعد خانم مدیر به من گفت:« این خانم گزارش شما را به امور تربیتی داده و آنها شما را خواسته اند.» بعد با عصبانیت گفت:« خودم هم فردا نزد رئیس اداره می روم و می گویم یا جای من در این مدرسه است یا جای این خانم.»!!

جای تاسف بود که این خانم یا همان« زورو» را با چنین سابقه ای به عنوان «معلم » به کلاس درس فرستاده بودند.!! 

   در گزینش معلمان باید ابتدا از سلامت شخصیت معلم مطمئن شد و هنگام تربیتشان باید موضوعات روانشناسی تدریس شود. در غیر این صورت به قول «یونگ» (روانشناس) معلم عقده ها و مشکلات خود را به کلاس درس می آورد و این عقده ها را بر دانش آموزان فرافکنی می کند. کودکان منعکس کننده مشکلات روانی والدین و معلمان خود هستند.

https://t.me/Khaterate_khanom_moalem

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر