۱۱۹ - بازگشت آزادگان به کشور و آزادگی زنان ایران
ستاد امور « آزادگان » در ۲۲ مرداد ۶۹ تشکیل شد. آزادگان رزمندگان ۸ سال جنگ ایران و عراق بودند که عراق آنها را اسیر کرده بود. این ستاد تبادل حدود ۵۰ هزار «آزاده» را با همین تعداد اسیر عراقی و با هماهنگی دستگاه های دیگر بر عهده گرفت. با این تفاوت که اسرای عراقی نظامی، ولی اسرای ایرانی بیشتر بسیجی و غیر نظامی بودند.
مردم ایران از روز ۲۶ مرداد ۶۹ شاهد ورود اولین گروه آزادگان سر فرازی بودند که پس از سالها اسارت در زندان های عراق قدم به خاک ایران گذاشتند.
اولین گروه از اردوگاه موصل با اسرای عراقی مبادله شدند و به خاک میهن بازگشتند. پس از آن تا ۴ شهریور همه ی اسرای اردوگاه های «رمادی» «موصل» و اردوگاه «۵ افسران و رهبران» و در آخر نیز اردوگاه « ۱۷ تکریت » مبادله شدند.
تا ۲۰ شهریور هم تبادل اسرای مفقود انجام شد. «آزادگان» اعم از مسلمان، مسیحی، زرتشتی، کلیمی و... همه فرزندان ایران بودند که با آغاز جنگ، جان خود را در طبق اخلاص نهادند و از خاک وطن دفاع کردند.آنان می گفتند که در ایام اسارت انواع شکنجه و ناملایمات را تحمل کرده اند.!! بعضی خانواده ها در بی خبری، چشمانشان به درب خانه ماند و منتظر ورود شوهر، پسر، پدر و برادر شدند.
از روز ۲۶ مرداد با بازگشت آزادگان، بار دیگر خانوادههایی که تا آن روز خبری از عزیزان رزمنده ی خود نداشتند، جستجوی آنان برای یافتن گمشده شان آغاز شد.! این خانواده ها مانند خانواده عموی همسرم در این روز و روزهای بعد به استقبال آزادگان می رفتند و با گرفتن آدرس یا شماره تلفن خانه ی آنان پیگیر عزیزشان می شدند.
افسوس که بسیاری از چشم انتظاران پاسخ شان آن چیزی نبود که انتظار داشتند.!!
عمو و زن عموی همسرم نیز از جمله پدران و مادرانی بودند که تا آن روز خبری از عزیز خود نیافتند و به امید یافتن فرزند شان صبر کرده بودند. یادم هست که جهت دلداری آنان بارها این شعر حافظ توسط افراد فامیل برای آنها خوانده می شد:
یوسف گم گشته باز آید به کنعان، غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده، حالت به شود، دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
عموی همسرم پس از جستجوی فراوان سرانجام از یک آزاده شنیده بود که در اردوگاه موصل اسرا دست به اعتراض می زنند و عراقی ها تیراندازی می کنند و پسر عموی همسرم زخمی می شود و آزاده ی دیگری گفته بود که او در بیمارستان به شهادت می رسد.!! عموی همسرم با شنیدن خبر شهادت فرزندش به عراق رفت و قبرستان موصل و کربلا را به دنبال قبر پسرش جستجو کرد ولی اثری نیافت.!! او با قلبی شکسته به خانه برگشت و بلافاصله با سکته قلبی جان به جان آفرین تسلیم کرد.!! زن عموی همسرم نیز به بیماری های متعدد دچار شده و زمین گیر شده است.!!
آن روزها در اخبار تلویزیون و رادیو بارها فیلم و خبر ورود آزادگان به میهن منتشر می شد. تصاویری از جمعیت استقبال کننده را می دیدیم که با هیجان و ابراز احساسات به دنبال اتوبوس آزادگان می دویدند. روزنامه ها عکس های بسیاری از رزمندگانی که به محض ورود به خاک ایران از اتوبوس پیاده شده و خاک کشورشان را می بوسیدند، چاپ می کردند. برخی از آزاده ها دو عصا زیر بغل داشتند.!!.
در طول ۸ سال جنگ و پس از آن، همسران شهدا و اسرا زنان مقاوم و شجاعی بودند که در نبود همسران سرافرازشان با مقاومت و ایستادگی بسیار کانون خانواده را حفظ کرده و فرزندان شهدا و آزادگان را سرپرستی و تربیت نمودند.
زنان گرانقدری را می شناسم که همسران جانبازشان علاوه بر صدمات جسمانی، دچار شوک های عصبی هم می شوند حتی برخی به اصطلاح « موجی» هستند و در چنین حالتی ناخواسته باعث اذیت و آزار خانواده می گردند، اما باز همین زنان شایسته با بزرگواری، گذشت و ایثار خود کانون خانواده را حفظ می کنند.
من در برابر بزرگی و صلابت این زنان مقاوم و با همت کشورم سر تعظیم فرود می آورم.
روز ۲۶ مرداد به نام «بازگشت آزادگان»، در تقویم نامگذاری شده است. اما جای بسی شگفتی و شرمندگی است که مقامات کشور که آن همه از شهدا و جانبازان دم می زنند، قدر این عزیزان را نمی دانند و شان و جایگاه واقعی ایشان را ارج نمی نهند.!!
۴۲ هزار آزاده در کشور وجود دارد. اینان شهیدان زنده هستند و حکومت باید به نحو احسن به آنان خدمات پزشکی و رفاهی ارائه نماید اما افسوس و صد افسوس که مسئولان کشور از جنگ و شهدا و رزمندگان استفاده تبلیغاتی می کنند و به جای رسیدگی به امور پزشکی و رفاهی آنان، به دادن «سهمیه های دانشگاه» از ظرفیتی که به تمام فرزندان کشور تعلق دارد می پردازند.!! دانش باید با تلاش صاحبان هوش و استعداد به دست آید نه با دادن «سهمیه دانشگاه». «مسئولان باید سهم آزادگان از ثروت کشور را بدهند.!»
https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر