۱۴۰۳ آبان ۳, پنجشنبه

خاطرات خانم معلم - آزمون وطن پرستی در سفر زیارتی

۱۳۶- آزمون وطن پرستی در سفر زیارتی

آخرین شب از سفر زیارتی را در هتل می گذراندیم. حدود ساعت ۹ شب ضربه هایی به  درب اتاق ما خورد و پس از آن نام فامیل من و خانم«ش» را صدا زدند. صدای یک مرد بود. من و همکارم چادر سر کردیم و من درب اتاق را باز کردم.

یکی از آقایان آموزش و پرورش، به همراه  همان جوان سوری راهنمای سفرمان بود. ( جوان سوری فارسی را با لهجه صحبت می کرد.) اجازه خواستند تا وارد شوند و در مورد موضوعی با ما صحبت کنند. وارد شدند و جوان سوری گفت:« یقینا برای این سفر شما هزینه‌هایی را متحمل شده اید. حالا یک فرصت پیش آمده تا مقداری از این هزینه ها را تامین کنید.» من و خانم «ش» با تعجب به او و بعد به هم نگاه کردیم و هر دو گفتیم:« منظورتان چیست؟»

جوان سوری گفت:« هر یک از شما می توانید یک چمدان لوازم دست دوم ماشین سواری را به ایران ببرید و با تحویل آن به آدرسی که به شما می دهیم می توانید مبلغی را از آنان دریافت کنید.»! خانم«ش» مبلغ را پرسید و بلافاصله قبول کرد. من همان لحظه به یاد تصادفات جاده ای و تلفات و صدمات ناشی از آن افتادم و گفتم:« نه من قبول نمی کنم. نمی خواهم به خاطر مبلغی پول،  در حوادثی که ممکن است به وسیله ی همین لوازم دست دوم در جاده ها بر سر مردم کشورم بیاید دخالتی داشته باشم.»
عجیب این بود که آن آقای ایرانی و آموزش و پرورشی، در توجیه پذیرش این پیشنهاد، می گفت:« کشور ما در حال حاضر به این لوازم نیازمند است و بردن آنها باعث رونق اقتصادی می شود.» من گفتم:« این لوازم را صنعتگران ما هم می توانند بسازند فقط باید دولت امکانات لازم را برای شان فراهم نماید.»
بهرحال پس از عدم پذیرش من آنها به خانم «ش» گفتند:« خودمان چمدان لوازم را به فرودگاه می آوریم.» بعد خدا حافظی کردند و رفتند.
فردا ما را با همان اتوبوسی که به زیارت و گشت و گذار به اماکن گردشگری مثل « غار اصحاب کهف » می بردند به فرودگاه رساندند. در بدو ورود به سالن فرودگاه چمدان های زیادی را دیدم که مشخصات همکاران آموزش و پرورش از جمله خانم«ش» روی هر یک از آنها نوشته شده بود.!! خیلی ناراحت شدم و در این فکر فرو رفتم که چطور این افراد که تازه از یک سفر معنوی به کشور برمی گردند، قبول کرده اند که این لوازم یدکی دست دوم را با خود وارد کشور کنند.! آیا فکر نکرده اند که این لوازم با جان هموطنانشان بازی می کند و اگر کسی در اثر عدم کارکرد این لوازم دچار حادثه شود و جانش را از دست بدهد آنها نیز در «قتل» او سهیم هستند؟!!
نزد خانم«ش» رفتم و از او خواستم تا از آوردن چمدان لوازم یدکی اعلام انصراف کند ولی او حرف مرا قبول نکرد. به او گفتم:« چطور وقتی آن فروشنده ی سوری زیورآلات بدلی را در آن وقت شب به هتل آورد گفتی خدا را شکر مالم حلال بوده که به من برگشته است اما حالا می خواهی با بردن چمدان لوازم یدکی دست دوم، خودت مال حرام به خانه ات ببری.؟!» او پاسخی نداد و خود را با باز و بسته کردن درب ساک مسافرتی اش مشغول کرد.!!

در مسیر زندگی ما همواره «خیر» و «شر» وجود دارد و ما با انتخاب هر یک از آنها امتحان می شویم. اگر «خیر» را برگزینیم در امتحان موفق شده ایم و اگر « شر» را انتخاب کنیم در امتحان مردود شده ایم.
به نظر من وطن پرستی فقط در هنگام حمله ی دشمنی خارجی به وطن اتفاق نمی افتد. بلکه وقتی افراد یک جامعه در هر زمان و مکانی از منافع و آبروی مردم و کشور خود دفاع کنند، به وظیفه‌ی وطن پرستی خود عمل کرده اند. هیچ دشمنی به خود اجازه نخواهد داد تا به چنین کشوری حمله کند.
آن فروشنده ی سوری پس از تعطیلی مغازه اش به جای این که برای استراحت به خانه و نزد خانواده اش برود، با دیدن زیورآلات بدلی، در جستجوی صاحب آنها به سه هتل مراجعه کرد و نام و آبروی مردم خود را اعتلا بخشید اما زائران ایرانی با پذیرش پیشنهاد عده ای «قاچاقچی» هم به هموطنان خود خیانت کردند و هم آبروی کشور ایران را بردند.!!!

https://t.me/Khaterate_khanom_moalem
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر