۱۴۰۴ مهر ۱۲, شنبه

شعر زنجیر های شکسته

↙️ زنجیرهای شکسته
🖍🖍🖍🖍🖌🖌🖌

امیدِ فردا به غبار آمده،
نسلی جوان بی‌قرار آمده،
نه کار، نه راه، نه رویای نو،
فقط سایه‌ی شب، فقط داغ و سوز.

👈🏽تحقیر، خنجری به جانِ وطن،
زخمِ توهین بر دلِ مرد و زن،
مردم نه تنها گرسنه شدند،
که از شأن خویش بیگانه شدند.

⬅️صدای عدالت به زنجیر شد،
حقیقت، اسیرِ تقصیر شد،
نه دادگری، نه پناهی، نه نور،
فقط قصه‌ی تلخِ تکرارِ جور.


↙️ولی اعتصاب در دل خاک، جرقه نهان،
توانِ هزاران دلِ بی‌امان،
اگر یک صدا، اگر یک نفس،
تواند بسازد طلوعِ دیگر.

👈🏽معلم، کارگر، دانشجو، کاسب،
یکی شعر آزادی، یک مکتب،
هم‌آوا شوند و یکی گردند،
چو کوه استوار و چون رعد،.

این طبلِ ظلم، توخالی است و پوچ،
بقای‌اش ز بند و زنجیر و کوچ،
به‌هنگام خیزش، به هنگام داد،
جهان بشنود از دلِ این فریاد.


ای نسل فردا، امیدِ وطن،
برآرید بانگی ز جان و بدن،
که هر قطره خون به دریا رسد،
طلوعی دگر، به فردا رسد.

شنبه
۱۲ مهر ماه ۱۴۰۱

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر