۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۸, دوشنبه

« به نام حق و آزادی،»

محمد خاکساری:
به نام حق وآزادی
اسماعیل عزیز معلم  دلسوز،دوست و برادر عزیزم درود بر تو و مقاومت دلیرانه ات؛
چند روزیست که خبر اعتصاب غذایت  موجی از نگرانی وغم را بر آسمان غمیگن  آموزش و پرورش سرزمینم گسترانده است و در این روزها که  بسیاری از مردم اندوهگین درگذشت کارگران معدن گلستان و درماتم هستند تعدادی دیگری خود را غرق هیاهوی انتخاباتی نموده و دل خوش به مناظره هایی هستند که تنها خروجی شان نه ارائه برنامه های منطقی و علمی برای اداره کشور بل تهمت و افترا به همدیگر و افشای اختلاسها و ناکارآمدی همدیگر و رقباست ودراین بین خبر اعتصاب غذای تو نه فقط روح و روان خانواده ات را می آزارد بلکه روح و روان دوستان وهمکاران دلسوزت وفعالین صنفی ومدنی ازسراسر کشور را نیز به شدت آزار می دهد.
اسماعیل جان من این نامه را نه از روی نصیحت بلکه برادرانه و براساس دوستی مان درسالهامبارزه صنفی ومدنی برایت می نویسم وامید دارم که ندایم از کوههای بلندکردستان ولاله های سرخش به آن سوی دیوارهای ظالم وبی رحم اوین برسد وتو هم صدای این برادر و دوستت را قبول کنی و به اعتصابت خاتمه دهی.
اسماعیل عزیز کمتر کسی در میان معلمان و جامعه مدنی ایران وجود دارد که از ذره ای شعور و آگاهی بهره ای  برده باشد و در خلال این سالها از فداکاری و شهامت و دلسوزی های اسماعیل عبدی،رسول بداقی،علی اکبرباغانی،هاشم خواستار،محمود بهشتی ، پیمان نودینیان،مجتبی ابطحی وحمیدرحمتی ها مطلع نباشد و از هزینه های که این عزیزان و خانواده های بزرگوارشان در راه دفاع ازحقوق مسلم و حقه معلمان و بهبود آموزش و پرورش ایران زمین متحمل شدند بی خبر مانده باشد.بدون شک در آینده ای نه چندان دور از  فداکاری هاو مقاومت های شما ودیگر عزیزان زجرکشیده بسان سربلندی و روسفیدی دماوند به نیکی وبلندی یادخواهدشد و زمستان رخت برمی بندد و روسیاهی نصیب زغال خواهدشد.
برادر عزیز دارم با اشک می نویسم از یک طرفی اشک برای دوست و همراه عزیزم،از طرفی اشک برای دلهای نگران برادرزاده هایم مبینا،امیرحسین وماندانا و ازطرفی نیز اشک دل برای کشورم که سالهاست در هفته و روز معلم جای بهترین معلمانش ومزد فدکاری هایشان پشت دیوارهای اوین،وکیل آباد وگوهردشت ها وتبعید ،اخراج وانفصال است.

اسماعیل عزیز من شهامت و صداقت  تورا نیک می دانم و می فهمم و هنوز یادم نرفته است آن روزهایی را که به همراه بزرگوارانم رسول بداقی،علی اکبرباغانی،محمدخاکساری، میراکبررئیسزاده و ایران نژاد ودیگردوستان برای پیگیری پرونده زنده یاد فرزادکمانگر به دفتر نمایندگان مجلس شورای اسلامی و وکیلش می رفتیم وهمه منجمله خودت چه با انرژی و شهامت درصحبتهاومصاحبه هایت از آن زنده یادمیگفتی ودفاع میکردی وبر حق دادرسی عادلانه در حق وی تأکید میکردی درحالی که خیلی از مدعیان و....... شهامت بر زبان آوردن چنان گفته هایی را نداشته ،ندارند ونخواهند داشت ولی تو ودیگر دوستان با دفاعتان از فرزاد معلم کرد هم میهنتان حس بلند جوانمردی و مردانگی را به منصه ظهور کشاندید.
       اما این روزها ودر سالیاد اعدام فرزاد اعتصاب غذایت بد جور روح ونهاد فرزندان دلبند،خانواده و دوستانت را شکنجه و می آزارد ، لذا بار دگر التماست  میکنم که به خاطر خودت،فرزندانت و آموزش وپرورش به گل نشسته کشورم و مبیناها و امیرحسین های سرزمینمان اعتصابت را بشکن وهمچنان که پیمان عزیز نیز نوشته بود وجود قدرتمند خودت دراین عرصه برای این دیار غم آلوده بسی گرانبهاتر از هرچیز دیگریست ونیک بدان که ایران آباد نمی شود مگر با آموزش و پرورشی که در أن عبدی وعبدی هاباشند نه زالوصفتان و واپسگرایانی نان به نرخ روز خور و فرصت طلبانی که آموزش و پرورش را به بنگاهی اقتصادی و اخاذی تبدیل کرده و می کنند و اصول قانون اساسی دال بر آموزش رایگان برای همه را در روز روشن زیر پا گذاشته و میگذارند، پس بشکن اعتصابت را و بمان و قدرتمند بمان وبار دگر شادی را بر لبان فرزاندان دلبندت جاری و ساری ساز و ما را هم با وجود گرانبهای خودت در این کشتی درحال غرق به آینده امیدوارساز وبه ما انرژی بده و بدان که این کشور و این آموزش وپرورش برای اصلاح به شیران دلسوز وکاردانی چو اسماعیل سخت نیازدارد،
پس بمان عزیز بمان و بشکن اعتصابت را و با شکستن اعتصابت بار دگر بدخواهانت وبدخواهان آموزش وپرورش سرزمینمان را مأیوس کن با بودنت ، تا بچه های سرزمین ماهی کوچلوی صمد و سیروان فرزاد بار دگر تبسم برلبانشان جاری شود.
مختار اسدی عضو کانون صنفی معلمان ایران وانجمن صنفی معلمان کردستان
17 اردیبهشت 1396

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر